Dienstag, 28. Dezember 2010

دموکراسی و دیکتاتور ها


آ. ائلیار
دموکراسی و دیکتاتور ها
بله درسته، در جامعهء ما دیکتاتور ها هم از دموکراسی سخن میگویند. باید این مسایل را جدی گرفت و ریشه های آنرا نشان داد.استبداد دیگر امکان بقا نظری ندارد،اما بناچار لباس دموکراسی به تن میکند.
آقای احمد آذربایجان
عزیز ، ممنون از پیامتان.
نوشته اید: «آقای آذری! قیافه دموکراتیک بخود نگیرید. شما شبکه ای هستید که هر صدای مخالف با گرکان خاکستری (تلویزیون گوناذ) را خفه می کنید. فرق نمی کند این مخالف چه کسی باشد. شما علیه مخالفانتان به پست ترین شیوه ها متوسل شده اید. همین نظمی تا دیروز مورد حمایت شما بود. چون در برابرتان قرار نگرفته بود. حال که مخالفتان شده، پرونده ساواکی و... اش را بیرون کشیده اید.هر کس هر قدر هم کثیف باشد، بشرط نزدیکی با شما تقدس می یابد. شما و شبکه گرگان خاکستری (کوناذ تی وی) مخالف هر نوع پلورالیسم هستید. این شیوه شما نهضت آذربایجان را به نابودی خواهد کشید».
- ضرورت داشت چگونگی این «خفه» کردن را در «تئوری و عمل» با فاکت و مثال توضیح میدادید. جنبش آذربایجان برای «پالایش خود از انحرافات» گوناگون نیاز مبرمی به دیدگاههای مختلف و متفاوت و متضاد و بحث نظری دارد.
-بله درسته، در جامعهء ما دیکتاتور ها هم از دموکراسی سخن میگویند. باید این مسایل را جدی گرفت و ریشه های آنرا نشان داد.استبداد
دیگر امکان بقا نظری ندارد،اما بناچار لباس دموکراسی به تن میکند.
-جنبش آذربایجان «استقلال نظری و عملی» خود را به هر بهایی که شده باید حفظ کند و در این مسئله جایی برای هیچگونه اما و اگری نیست.
- در حرکت آذربایجان سیاست و عمل و اندیشه های هیچ شخص و جریانی از «نقد متین و استدلالی» مصون نیست، و تهدید، اعمال خشونت ، اتهام زنی، محاکمهء پیش خود، و غیره نباید جایی در جنبش داشته باشند.
- حرکت ملی-دموکراتیک آذربایجان در جهت دموکراسی ست نه دیکتاتوری. این حرکت با هیچ شیوهء استبدای سر شوخی ندارد.
-ما با «تئوری بوزقورت و مانقورت » سر از استبداد و دیکتاتوری در میاوریم. همانطور که مارکسیزم به جای بهشتِ سوسیالیسم، سر از جهنم استالینیسم و پولپوتیسم در آورد.
-این جور تقسیم بندیهای انسانی ( مانقورت و بوزقورت)، در جامعه شناسی مدرن و حتی در روانشناسی نوین هیچ جایگاهی ندارند.
-تقسیم بندی ایده لوژیک انسانها یک تقسیم بندی بنیادگرایانه و ضد علمی ست. و اینبار به نام ملی و ضد ملی . یا مانقورت و بوزقورت. این تئوری همان نگرش دشمن جوی و توطئه یاب است.
- این نظریه آدمها را به دوست و دشمن، خوب و بد، انقلابی و ضد انقلابی، و پدیده ها را به سیاه و سفید، زشت و زیبا و مانند اینها تقسیم میکند. صاحبان این اندیشه ها همیشه خودشان را خوب و انقلابی ، زیبا و روشنایی، میپندارند؛ ولی دیگران را همواره کثیف و بد و تاریکی و دشمن میانگارند . اگر هم قدرت داشته باشند شروع به محو و نا بودی دیگران میکنند. این دقیقاً همان دیدگاه خمینی و استالین و موسولونی ست.
-صاحبان همه عقاید متضاد و متفاوت در آذربایجان گلهای رنگارنگ سرزمین ما هستند. بدون مخالف، دیکتاتوری حاکم میشود. و با به رسمیت شناخته شدن مخالف دموکراسی پا میگیرد.
-سلاح حرکت آذربایجان علیه دیکتاتوری، دموکراسی ست. فقط با دموکراسی میتوان دیکتاتوری را به زانو درآورد. فراموش نکنیم، همیشه استبداد دیکتاتوری را تکمیل میکند. ما با به کارگیری روشهای استبدادی نمیتوانیم علیه دیکتاتوری به جنگیم بل آنرا ناآگاهانه تکمیل میکنیم و در خدمتش قرار میگیریم. یعنی آب به آسیاب استبداد میریزیم.
-کار نقد تعطیل بردار نیست. در داخل فعالین جنبش در همه جا حتی در زندان هم درحال نقد و بررسی کارها و اندیشه های خود هستند. این روش ضامن پیشرفت است.هرجاکه نقد و بررسی تعطیل شود مرگ فرا میرسد.
- اتحاد تشکل های آذربایجان جنوبی، مهمترین و ضروری ترین مسئله جنبش ماست. سه گام تشکل جنبش:
الف- نقد بیرحمانه همه چیز. ب- تنظیم استراتژی و تاکتیک و اهداف بلند مدت و کوتاه مدت جنبش . پ- استفاده از تجربیات نوین داخلی و جهانی برای سازماندهی .
برای برداشتن این سه گام، باید بدون استثنا تمام جریانات فکری و تشکیلاتی و شخصیتهای مستقل آذربایجان جنوبی شرکت کنند.
اینکار کی انجام پذیر است؟ زمانی که بیش از هفتاد در صد هویت طلبان در داخل و خارج از نظر فکری برای این کار« پالایش نظری» پیدا کنند. و عمیقاً بدانند که « همه چیز باید جمعی تصمیم گرفته شود.»
بر گرفته : از ایران گلوبال

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen