Montag, 1. November 2010

بوزقورتگرایی

بوزقورتگرایی
آ. ائلیار
مقاله دنباله دار ِ«در نقد و شناخت جریان بوزقورد و پانترکیسم در جنبش ملی - دمکراتیک آذربایجان» برای نخستین بار در سایت آذربایجان اونلای به نام «جمعی از استقلال طلبان آذربایجان جنوبی» انتشار یافته است. ماههاست که این مقاله ادامه دارد. من در بخش اول آن در پیامی که زیر مقاله گذاشتم چنین نوشتم:
«از نویسندگان محترم مقاله که اندیشه هایشان را در پیرامون ” بوز قوردچولوق” بوز قوردگرایی یا گرگ خاکستری گرایی مطرح کرده اند صمیمانه سپاسگزارم.
چرا که میاندیشم راه درست جنبش مردم آذربایجان جنوبی را همین گفتمانهای خردمندانه با به کارگیری متد بیرحمانه نقد و بررسی مسایل ملی و دموکراتیک ، هموار میکنند.
این نوشته با توجه به متن و سرفصلهای بعدیش دلایل زیادی برای نادرستی گرایش بوز قوردچولوق ارائه میدهد. برای اینکه در بحث قواعد منطق یا شیوه درست اندیشی را رعایت کرده باشیم، به عزیزان گرایش گرگ خاکستری، بوزقود، پیشنهاد میکنم :
در برابر این تز که « بوز قوردچولوق در جنبش آذربایجان جنوبی یک انحراف به شدت خطرناک است»،
آنتی تز خودشان را مبنی بر اینکه « نه! بوز قوردچولوق گرایشی کاملا درست در جنبش است» را بیان کرده و با دلایل عاقلانه در اثبات آن بکوشند.
بدین ترتیب خوانندگان میتوانند به جمعبندی یا سنتزی از این دو نظریه دستیافته و تصمیم بگیرند.
من از شفتگان مطالعه نظریه های با « پشتوانه دلیل و منطق» هستم. امیدوارم دوستان مرا از معرفت سیاسی فلسفی خود در این خصوص بی نصیب نگذارند.
چرا که روش درست اندیشی تفکر اینجانب نظریات « بی پشتوانه منطقی» را به ناچار غلط به حساب میاورد.»
اکنون مقاله مذکور دارد به پایان میرسد ولی متأسفانه هنوز که هنوز است هیچ نوع بحثی در پیرامون این نوشته صورت نگرفته است. آنچه به عنوان نظرات پراکنده اینجا و آنجا به چشم میخورند متأسفانه نمیتوان بحث نامید. عزیزانی نوشته را به آقای سیروس مددی نسبت میدهند در حالیکه ایشان این انتصاب را به شدت رد میکنند.
این مقاله تز خود را مطرح کرده و دارد تمام میکند ولی همانطور که در بالا اشاره شد هنوز دوستان دیگر در برابر آن نظریه خود را مطرح نکرده اند. هیچ استدلالی در رد تز مقاله ارائه نداده اند. چرا؟
دوستانیکه مسئله بوزقورت را برای جنبش پیش کشیده و تئوریزه کرده اند چرا از تز خود دفاع نمیکنند؟ این نوشته اساس بوزقورتگرایی را از نظر تئوری ویران کرده است، واقعاً عزیزان ما چرا طی مقالاتی آنرا نقد نمیکنند. مگر به گفتمان در جنبش اعتقاد ندارند؟ تولرانس داشتن، عملاً دموکرات بودن، به نظر جمعی باور داشتن، پس کجاست این معیارهای مدرن و پرنسیپهای جنبشهای نوین در میان ما؟
برای عزیزان بوزقورت آذربایجان پیشنهاد میکنم:
1- تاریخچه مختصری از بوزقوردگرایی در آذربایجان جنوبی را بیان کنند.
2- فرق بوزقورتگرایی در آذربایجان را با آنچه در مقاله مطرح شده و همینطور با ترکیه، توضیح بدهند. از نظر تئوری.
3- وضع کنونی و نمود های علنی بوزقورتگرایی در داخل را بیان کرده و با استدلال ثابت کنند که خطری و انحرافی جنبش ما را تهدید نمیکند.
4- با نظریات مستدل فعالان بوزقورت در رد تزهای مقاله خواننده راآشنا نمایند.
5-وآنچه خودشان لازم میدانند مطرح نمایند.
اما، اینکه عزیزانی عنوان میکنند ، میدانستند و گفته بودند که مسئله چنان و چنین بوده و هست ، و یا با مطرح کردن مسایل شخصی شخصیتهای جنبش قضیه را لوث میکنند باید بدانند بااین سخنان هیچ تزی از این مقاله رد نمیشود. قلم برگیرید و نقد کنید و با دلیل و منطق نشان دهید که نظریات طرف مقابل درست نیست. نباید فراموش کرد که عدم ارائه استدلات منطقی، دلیل سستی نظریه طرف مقابل است.
من قبلا در مورد این مقاله چنین نوشته ام:
«برای حل مشکلات جوامع بشری، به ویژه برای رفع دشواریهای جامعه خودمان « هیچ راه و نسخه حاضر و آماده ای نبوده و نخواهد بود».
راه حلهای «نسبی» را با «هم اندیشی جمعی و مردمی» ، با حک و اصلاح آنها در حین عمل ، و ارتقاء تدریجی آنها از مرحله پایین به مراحل بالاتر و بهتر ، با آزمایش و خطا، به شیوه دموکراتیک با شرکت فعالانه همه مردم ، باید پیدا کنیم.
دوران نسخه های چند متفکر، یک یا چند حزب، یک یا چند رهبر به سر آمده است.
انحصار طلبیها، بهشت ساختنها، یارگیری از این یا آن عامل بیرونی، عظمت طلبیها، حاکم کردن حکم خود به دیگران و نظایر این کجرویها دیگر باید به آشغالدونی تاریخ سپرده شوند. وگرنه باز هم کلاهمان پس معرکه است. باز هم ازچاله در نیامده ته چاهیم .»
من چه در گذشته و چه اکنون به "گفتمان" باور دارم و میاندیشم حقیقت نسبی آن چیزی نیست که من میگویم، بلکه آن چیزیست که همه ما با آزمایش و خطا پیدا خواهیم کرد.
باآرزوی موفقیت در نگرشهای استدلالی ومنطقی برای عزیزان جنبشمان

http://www.iranglobal.info/meinungedit.php?fileid=archive/komentar/111100Vl6608O.txt


در نقد و شناخت جریان بوزقورد و پانترکیست در جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان جنوبی (بخش چهارم)

جمعی از استقلال طلبان آذربایجان جنوبی
توضیح:
در سه بخش گذشته این نوشته که در سایتهای سول گوناز، «آذربایجان» و دیگر سایتهای آذربایجانی منتشر شدند موضوعات اسطوره بوزقورد، اسطوره گرایی، توتم گرایی بوزقوردها مورد بحث قرار گرفته و به تاریخ و پروسه رشد و پیدایش گرگ گرایان و اسلامگرایان پانترکیست در ترکیه، آذربایجان شمالی و آذربایجان جنوبی و به فعالیتهای آنها اشاره شد. در بخش چهارم به انحرافات ایدئولوژیکی، سیاسی و تشکیلاتی آنها در زمینه های استراتژی، نژادپرستی، نماد و سمبل فاشیستی، دموکراسی تشکیلاتی و بیرون تشکیلاتی و موضع ضد دمکراتیک پانترکیستها به حقوق مردم آذربایجان بحث می شوند.
در بخش پنجم این نوشته مواضع بوزقوردهای پانترکیست در تعیین نقشه و اراضی آذربایجان، تعیین پرچم و سمبل آذربایجان و شعارهای بوزقوردها نقد خواهند شد. در این بخش نتیجه این مباحثات هم خواهد آمد.
در بخش پایانی کل نوشته به همراه منابع و توضیحات در اختیار خوانندگان قرار خواهد گرفت.
انحرافات فکری، عملی و تشکیلاتی جریان بوزقورد و پان ترکیست در جنبش ملی - دمکراتیک آذربایجان جنوبی
همانطوریکه قبلا اشاره شد جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان جنوبی برای رفع ستم ملی و خواستهای رفاهی مطالبات دمکراتیک مردم شکل گرفته است.
در این جنبش که برابری انسانها و برقراری عدالت در آذربایجان دمکراتیک، آزاد و مستقل محورمطالبات ملت ترک را تشکیل میدهند اقشار، طبقات مختلف اجتماعی و تشکلاتهای متفاوتی فعال هستند. طبقات و جریانات اجتماعی با پلاتفرم مشخص و مجزا در این مبارزه حضور داشته و نقش خود را ایفا می کند. قربانیان ستم جنسی، ستم ملی، ستم طبقاتی، و ستم مذهبی و حتی طبقه دارا و صاحب سرمایه هم در پیروزی این جنبش اجتماعی در آذربایجان ذی نفع هستند وجنبش ملی – دمکراتیک را از آن خود می دانند. جریانات ملی گرای بوزقورد و پان ترکیست هم در این جنبش حضور دارند و برای کنترل مطلق و به انحصار در آوردن آن تلاش میکنند. در اینجا برای شناخت این جریان بطور مشخص به بعضی از ضعفها و اشکالات فکری و عملی پانترکستها و بوزقوردهای آذربایجان اشاره میشود.
استراتژی فرا ملی بوزقوردها
بوزقوردهای آذربایجان جنوبی علنا خود را پان ترکیست و پان تورانیست معرفی میکنند. هنوز برخی از فعالان بوزقورد آذربایجانی تصور و درک درستی ازمفاهیم ندارند. آنها به اشتباه تصور میکنند که پانترکیسم عبارت از نهضتی است که هدف آن تاسیس یک واحد مرکب از چند ملت و کشور تورک براساس اتحاد داوطلبانه، رای و حقوق برابر و دمکراتیک آنها می باشد
ولی واقعیت درست برعکس آن می باشد. پانترکیستها خواهان تشکیل کشورهای متحده تورک با اتکا به رای ، حقوق برابر و اتحاد داوطلبانه کشورهای مختلف ترک مانند اتحادیه اروپا نیستند. بر اساس مانیفست های مختلف گرگ گرایان، پانترکیستها خواهان الحاق سرزمینها وکشورهای ترک به “کشوربزرگ ترکیه” یا “ترکستان بزرگ” میباشد تا ترکیه بر آذربایجان و مردمان مناطق تورک اعمال اراده و حاکمیت بکند. دراین صورت استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت مستقل آذربایجان زیر پا گذاشته شده و آذربایجان ملک امپراطوری “توران “ نامیده میشود.
پان تورانیسم که بعد وسیعتراز پان ترکیسم دارد نه تنها چشم طمع به سرزمینها وکشورهای مستقل تورک دارد بلکه قصد تسلط به سرزمینهای ملل غیر تورک جهان هم دارد. بوزقوردها برای تحقق بخشیدن به آرزوها و آمال خود بعضی ازملتهای غیر تورک را با تئوریهای بی اساس تورک معرفی میکند تا بدین صورت اراضی و کشور آنها را جزئی یا بخشی از امپراطوری توران بشمار آورند. آنها ملل کرد، بوسنی، بومیان امریکا، ارمنی، مقدونی، آلبانیایی، اوکرائینی، رومی، ایلامی، مردمان باستانی مختلف و غیره را تورک مینامند تا از یک سو اراضی آنها را جزء اراضی توران قلمداد کنند و از سوی دیگر توسعه طلبی خود را توجیه بکنند.
براساس این تئوریها و ادعاها بوزقوردها نقشه جغرافیایی” ترکستان بزرگ” و ” توران ” را بخش وسیعی از کره زمین شامل بخشی از خاور دور، آسیای میانه، آسیای مرکزی، خاور میانه، اروپای شرقی، سیبری، بخش وسیعی از روسیه فعلی و غیره را در بر میگیرد.
جریان بوزقورد برای تحقق اهداف استعماری و توسعه طلبانه و زنده نمودن امپراطوری عثمانی و گوک تورک به مبارزه وارد شده و به استقلال آذربایجان بعنوان تاکتیک و پله ای برای رسیدن به امپراطوری بزرگ تورکها ارزش میدهند. بوزقوردهای آذربایجان با دنباله روی از این سیاستها می خواهند مردم آذربایجان جنوبی به سیاهی لشکراین هدف تبدیل شده و با رها شدن ازاشغالگران دولت فارس به زیر سلطه اشغالگران ترکیه درآیند. بخشی اراضی آذربایجان درمناطق غربی در اشغال ترکیه هست. دولتهای ترک بیش از پنج – شش میلیون آذربایجانی رابیرحمانه آسمیله کرده و آذربایجانیها را از کمترین حقوق ملی محروم نموده است.
بوز قوردهای پانترکیست سکوتی سنگین در ستمگریهای ترکیه علیه آذربایجانیها کرده اند. تاکنون نه تنها هیچ اعتراضی علیه سیاستهای ضد آذربایجانی ترکیه در پایمال کردن حقوق آذربایجانیهای ترکیه نکرده اند بلکه تلاش میکنند تورکهای آذربایجان جنوبی را دچاروضعیت اسفبار آذربایجانیهای ترکیه بکنند. آنها همچنان تلاش میکنند نیروی مبارزاتی تورکهای آذربایجان را در خدمت منافع کشورهای تورک بویژه ترکیه قرار دهند.
ملت تورک درآذربایجان جنوبی در حالی که در پرتگاه نابودی وآسمیلاسیون قرارگرفته و از ضعفهای مختلف در برابر رژیمی خشن و سرکوبگررنج می برد و در حل مسائل خود با مشکلات زیادی روبرو است نمی تواند با افکار استعماری، تجاوزگرانه و ضد دمکراتیک پانترکیستها همسو شود.
مردم آذربایجان جنوبی، نیروهای مسئول و واقع گرای آذربایجان تلاش میکنند برای خلاصی از تبعیضات مختلف، استبداد، ستم ملی و حصول استقلال ملی و تشکیل کشورمستقل مسیری غیرازمسیر بوزقوردها را طی کنند.
استراتژی نیروهای ملی، ناسیونالیست محلی و چپگرایان آذربایجان با استراتژی بوزقوردها متفاوت است. استراتژی بوزقوردها فراملی بوده و با استراتژی نیروهای ملی در آذربایجان جنوبی در تضاد می باشد استراتژی ما استقلال و تشکیل کشور مستقل می باشد و همه انرژی و نیروهای خود برای حصول استقلال متمرکز میکنیم اما بوزقوردهای پان ترکیست استراتژی نادرستی برای مبارزه مردم آذربایجان جنوبی تعیین کرده اند.
استراتژی بوزقوردها ایجاد آذربایجان واحد، اتحاد دنیای تورک تحت رهبری ترکیه بعنوان برادر بزرگتر، ایجاد توران و برقراری مجدد امیراطوری گوک تورک قرار داده و آذربایجانیها را از تعیین استراتژی درست محروم می سازند.. بوزقوردها این استراتژیهای بلند پروازانه و انحرافی را که اکنون ربطی به استراتژی مشخص و مبارزه ملت تورک آذربایجان جنوبی ندارد تبلیغ کرده و در اولویت فعالیتهای خودی قرار میدهند.
بوزقوردهای پان ترکیست به مسئله آذربایجان جنوبی و استقلال آن از زاویه منافع و استراتژی توران و دنیای تورک نگاه میکنند. آنها میخواهند مردم تورک آذربایجان جنوبی برای اتحاد دنیای تورک تحت رهبری ترکیه مبارزه کرده وبه سیاهی لشگر استراتژیستهای تورانچی درآیند. هر ملتی برای رهایی ورسیدن به اهداف باید استراتژی روشن و مشخصی داشته باشد و برای تحقق و پیروزی آن نیرو تمرکز کند. اما بوزقوردهای پان ترکیست با طرح استراتژی های فرا ملی توران، آذربایجان واحد، ترکستان بزرگ، دنیای تورک میخواهند مردم آذربایجان جنوبی را از تمرکز و تدوین استراتژی واحد و ملی برحذر دارند.چنین اهدافی باعث پراکنده شدن نیروهای ملی، هدررفتن انرژی ملت ترک دررسیدن به استقلال آذربایجان جنوبی است.
بخشی از نیروهای آگاه، رزمنده و ستمدیده آذربایجان جنوبی تنها و تنها یک استراتژی دارند و آن استقلال آذربایجان جنوبی است و برای تحقق آن سیاستهای معین و مشخص، تاکتیکهای مناسب اتخاذ کرده و تمامی نیروها و امکانات خود را دراین راستا بکار می برند. استقلال طلبان آذربایجان جنوبی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تحقق اسراتزی خود به متحدان هم سرنوشت و به دوستی ملل تحت ستم درایران نیاز مبرم دارند. اگرما به دوستان واقعی خود در چارچوب ایران و در میان ملل تحت ستم و زحمتکشان اتکا نکنیم استراتژی ما بدون هیچ شکی با شکست مواجه خواهد شد. بعبارتی دیگر آذربایجانیها برای رسیدن به اهداف خود باید با ملل غیر تورک دوستی یا اتحاد عمل داشته باشند. تجربه مبارزه ملت تورک و دیگر ملل تحت ستم در ایران اثبات کرده که هیچ ملتی به تنهایی و با نیروی خود نمی تواند نظام فاشیستی را عقب رانده و حقوق ملی خود را بدست آورد. بنا بر این ملتها برای رسیدن به آزادی و استقلال خود با متحدانه و بطور همزمان یا در انقلاب سراسری دشمن را شکست داده و دولتهای ملی و مستقل خود را تشکیل دهند.
دخالت و جنگ کشورهای غربی با ایران ممکن است شرایط تشکیل دولت به آذربایجانیها بدهد اما مبارزه سراسری، انقلاب و فرو پاشی دولت در ایران بیش از آن هر احتمال دیگری ملت تورک را به استقلال می رساند.
گرایشات پانترکیست به اتحاد ملتها و سرنگونی دولت ایران در تتیجه یک انقلاب سراسری اهمیت نمیدهند و تصور میکنند ترکها با نیروی خود می توانند نطام فاشیستی و اسلامی را عقب زده و استقلال آذربایجان را به دولت بقبولاند.به همین جهت آن قصد سرنگونی رژیم اسلامی را ندارند و تنها شعار خروج نیروهای ایران از آذربایجان را مطرح میکنند. این سیاست و استراتژی بوزقوردها را از دوستی با ملت های دیگر بویژه ملت کرد، و ملت فارس بی نیاز میکند و ملتهای فارس و کرد که میتوانند در مبارزه مشترک علیه دولت مرکزی تورکها را در رسیدن به استقلال یاری دهند دشمن نامیده می شوند.
بوزقوردها رسیدن به اهداف خود به دوستی کشورهای ترک تاکید میکنند و ازشعار” تورکون تورکدن باشقا دوستده یوخده” یا ” تورکها جز تورک دوست دیگری ندارند” تبعیت میکنند. اما کشورهای تورک نسبت به مبارزه مردم آدربایجان جنوبی در ایران عامل خارجی و فرعی بوده و بنا به منافع خود حاضر به حمایت از تورکهای آذربایجان در نابودی جمهوری اسلامی ایران نیستند. بنا براین بوزقوردهای آذربایجان نه تنها برای تحقق امپراطورک رویایی توران بلکه برای تحقق استقلال اذربایجان هم نیرو، وسایل مناسب و درستی ندارند و در واقع برداشتن سنگ بزرگ نشانه نزدن است.
آذربایجان جنوبی نیرو و توان محدود و معینی دارد که باید همه آنها را در یک نقطه علیه دشمن اشغالگرمتمرکز و بکاراندازد. اکنون نوک تیز پیکان حمله ملت ترک دولت اشغالگر ایران را هدف قرار داده است، نیروی این حمله نباید در جای دیگر برای تورانیسم بکار گرفته و هدر داده شود.
بعد از نابودی جمهوری اسلامی و کسب استقلال آذربایجان جنوبی ممکن است مردم دو کشورمستقل آذربایجان جنوبی و شمالی در طی یک رفراندوم دمکراتیک در باره اتحاد تصمیم بگیرند. اما آذربایجان را ه و مسیر طولانی تا رسیدن به این دوره دارد، بنا براین طرح اتحاد آذربایجان از هم اکنون و استراتژی کردن آن دوراز شعورملت تورک می باشد.
هربوزقورد پان ترکسیتی بخواهد با تئوریهای غلط، آگاهانه یا ناآگاهانه انرژی ملت ترک آذربایجان جنوبی را برای استراتژی اتحاد چند کشور ترک به هدر داده و با پراکنده کردن نیروهای ترک، جمهوری اسلامی ایران را از نوک تیز حمله در امان نگه دارد نمی تواند نقش مثبتی را در این نبرد سخت بازی کند.
صحبت کردن از توران خیالی در این دوره که تورکهای آذربایجان از تمامی حقوق ملی و انسانی محروم هستند و در برابراشغالگران به نیروی بزرگی تبدیل نشده اند بسیار احساسی، کودکانه و غیر معقولانه است. ایجاد امپراطوری توران به بهشت موعود مسلمانی می ماند که رسیدن به آن از محال و غیرممکن است وهیچ گرگی، بوزقورد یا سرخ قورد و سیاه یا سفید قوردی نمی تواند تورکها را به سرزمین و بهشت موعود توران راهنمایی کند. بوز قوردها با تبلیغ ایجاد امپراطوری توران به ملت ترک قول سر خرمن به مردم میدهند که نتیجه آن حفظ اسارت و بدبختی ترکهای آذربایجان جنوبی است. استراتژی ایجاد امپراطوری توران آدرس غلطی است که دراین عصرنمیتوان به آن به رسید. ار سوی دیگر هیچ انسان عدالت خواه و انسان دوست آذربایجانی امروز از ایده تشکیل امپراطوری و به اسارت در آوردن ملل دیگر و استعمار آنها حمایت نمیکند.
استراتژی و آلترناتیو بوزقوردهای پانترکیست در آذربایجان از آغاز کار با شکست مواجه شده است و ملت ترک در آذربایجان جنوبی درانتظار بهشت موعود خیالی توران نخواهند ماند و کشورمستقل واقعی، قابل دسترس، انسانی و دمکراتیک خود را بوجود خواهد آورد.
ته تنها توران بلکه ” آذربایجان بیر اولسون مرکزه تبریز اولسون” نه تنها شعار و استراتژی نادرست و بی موقعی است بلکه این شعاری بر علیه آذربایجان شمالی است. هدف آذربایجان متحد و پایتخت شدن تبریز به رای و تصمیم مردم آذربایجان شمالی و جنوبی بستگی دارد. یک گروه از جوانان تبریز نمی تواند با بی مسئولیتی و بطورغیر دمکراتیک به هشت یا نه میلیون آذربایجان شمالی تصمیم گرفته وعلیرغم میل آنها پایتخت آذربایجان شمالی را ازباکو به مرکزیت تبریزمنتقل کنند.
این شعارابهام آمیز است چون علاوه بر بوز قوردها طرفداران فاشیست ” ایران شمالی” هم خواهان نابودی استقلال آذربایجان شمالی و الحاق آن به آذربایجان جنوبی در چهارچوب ایران و حاکمیت ایران هستند.
برای رسیدن به آذربایجان واحد و متحد ابتدا باید آذربایجان جنوبی مستقل شود. مطالبه استقلال آذربایجان هدف و استراتژی درست، منطقی و عملی در این دوره از مبارزه ملت ترک علیه اشغالگران ایرانی است.
ما معتقدیم شعار” زنده باد استقلال آذربایجان “، ” یاشاسین موستقل آزربایجان” شعاری است که استراتژی درست، شفاف و روشن ملت ترک را بیان میکند و درهر اعتراضی باید با قدرت فریاد زده شود.
این شعار مرز نیروهای راستین و دمکرات آذربایجان راهم با بوزقوردهای پانترکیست و هم با طرفداران ” ایران شمالی” را مشخص میکند.
بوزقوردها در تجمعات شعار ” باکو، تبریز، آنکارا – بیزهارا فارسلار هارا “ را بدون لحظه ای تامل و تفکر سر میدهند اما تاکنون نگفتند که اگر با ترکیه هم متحد شوند و این استراتژی به فرض محال تحقق یابد، کجا پایتخت خواهد شد؟ آیا جرات خواهند کرد باز تبریز را مرکز قرار دهند؟
هر دوره ای از مبارزه شعارها و استراتژی خود را می طلبد. استراتژی که بوزقوردهای پان ترکیست در قالب این شعارها مطرح میکنند نمیتوانند مربوط به این مرحله از مبارزه ما باشند. این استراتژی های مختلف و متضاد بوزقوردها زمانی مناسب و معقول بنظر می رسید که آذربایجان جنوبی هم به استقلال رسیده و کشور مستقل میشد. اما هفت کشورمستقل تورک و جمهوری های خودمختار تورک علیرغم داشتن امکانات فراوان، شرایط و آزادی عمل تمایلی به اتحاد زیر پرچم ترکیه را ندارند و در بیست سال گذشته قدمی در ایجاد دنیای تورک برنداشتند. اما بوزقوردهای آذربایجان جنوبی بی آنکه خود و جایگاه خود را بشناسند پیشگام این ایده و سرباز جانباز اتحاد دنیای تورک تحت اراده ترکیه باشند
دولتهای مستقل تورک منافع خود را تعقیب میکند و هیچوقت برای اتحاد و تشکیل توران یا دنیای ترک گامی کوچک بر نداشتند. بوز قوردهای آذربایجان جنوبی منافع ملی جنبش ملی را رها کرده و برای منافع “دنیای تورک” ، ” ماداگاسکار” مبارزه میکنند. آنها با اولویت دادن به مسائل ترکهای جهان یا بقولی ” ماداگاسکار” به مسئله آذربایجان جنوبی بها ی کافی نداده ومنافع ملی آذربایجان جنوبی درنقطه کورمبارزه آنها قرارگرفته است.
از سوی دیگربوزقوردهای آذربایجان درحالی بر طبل توران و دنیای تورک میکوبند که کشورهای مستقل تورک برای وارد شد ن به اتحادیه اروپا سر وکله می شکنند و تناقضات ایدئولوژی بوزقوردهای پان ترکیست را به نمایش می گذارند. این جریانات دراستراتژی و شعارها تورانیسم را تبلیغ می کنند اما درعمل و فعالیتهای روزانه جهت عضویت در اتحادیه اوپا به هر اقدامی دست میزنند. سیاستمداران بوزقورد و غیر بوزقورد ترکیه و جمهوری آذربایجان اصلاحاتی را در قوانین اساسی و در روابط دیپلماتیک شان با کشورهای همسایه وغیره انجام میدهند تا عضویت شان در اتحادیه اروپا پذیرفته شوند. بعضی از پانترکیستهای ما که خود از تحقق تورانیسم نا امید شده اند ازاین شاد میشوند که اگر جمهوری آذربایجان روزی به اتحادیه اروپا ملحق شود درآنصورت آذربایجان جنوبی هم با اتحاد با آذربایجانی جنوبی بطوراتوماتیک وارد اتحایه اروپا خواهد شد. مردم آذربایجان دم خروس را باورکنند یا قسم حضرت عباس را.
بوزقوردها پانترکیست در واقع استراتژی توران، ترکستان، آسیای میانه و خلاصه دنیای تورک را فراموش کرده اند واستراتژی عضویت در اتحادیه اروپا را اتخاذ کرده اند. آنها برای ملحق شدن به اتحادیه غیر تورک اروپا و اتحادیه کشورهای مسیحی اروپا شب و روز تلاش میکنند. اما دراین میان تنها جوانان مبارز و رزمنده آذربایجانی هستند که توسط بوزقوردهای ترکیه بدنبال نخود سیاه به ترکستان و سرزمین رویایی توران فرستاده شدند.
جریانات پانترکیست کشورهای ترک تاکنون نه تنها یک بارهم دولت ضد تورک ایران را بخاطر اعمال ستم ملی به آذربایجانیها محکوم نکرده اند بلکه درسازمان ملل در موارد مختلف از جمله “رعایت حقوق بشر در ایران” به نفع جمهوری اسلامی رای داده اند و تلاش کرده اند فاشیستهای ایران راعلیه تورکهای آذربایجان به سلاح هسته ای مسلح کنند.
روابط ما با کشورهای ترک باید بر اساس احترام به منافع متقابل تعیین شود. زمانی که کشورهای ترک از دشمن استراتژیک آذربایجانیهای جنوبی حمایت میکنند روابط ما نمی تواند با آنها تیره نباشد. ولی فعالین بوزقورد نمی خواهند قبول کنند که در سیاست روابط باید دو طرفه باشد بطوریکه حتی درزندگی و مبارزه هم عشق یکطرفه زیاد دوام نمی آورد.
هدف ما از نوشتن این واقعیات دشمنی با هیچ کشور ترکی نیست بلکه ما میخواهیم از استقلال فکری و عملی جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان جنوبی حمایت کنیم و مانع از آلت دست شدن آن در دست این یا آن جریان و دولت ترک باشیم. ما با حفظ استقلال کامل خود خواهان روابط دوستی متقابل، برابر وعادلانه آذربایجان جنوبی با کشورهای تورک و تمامی ملل وکشورهای غیر تورک جهان است.
امروز که آذربایجان جنوبی آهی در بساط ندارد، آوردن و طرح این نوع شعارها و استراتژیها گناه نابخشودنی محسوب می شوند، چونکه آذربایجانیها را از استراتژی درست و از تمرکز مبارزه در جغرافیای معین آذربایجان جنوبی دورمیکنند.
ملتی که در حال محو شدن است و قوانین پانزدهم و نوزدهم قانون اساسی ایران را هم برایش زیادی میدانند، ملتی که یک حزب و تشکل درست حسابی هم ندارد، ملتی که اکنون یک روزنامه یا کلاس تورکی ندارد بعید است به اهداف رویایی تعدادی ازجوانان دبیرستانی و عاشقان ترکیه تمکین کند. در این صورت واضع است که شعارها و استراتژیهای پانترکیستی بوزقوردها در این دوره از مبارزه ما جز ضررهیچ فایده و ارزشی نمی توانند به آذربایجان داشته باشند.
بوزقوردها با تقلید و کپی از بوزقوردهای ترکیه، با عدم درک شرایط و مراحل مبارزاتی، بی توجهی به نیروها و توازون قوا استراتژی و سیاستهای نادرست اتخاذ کرده اند و بدین صورت مسیرمبارزه آذربایجانیها را منحرف کرده و مانع تمرکز وبکارگیری انرژی آذربایجانیها علیه اشغالگران ایرانی میشوند و بدین صورت انرژی آذربایجانیها را برای تحقق اهداف نادرست دیگرهدرمیدهند.
استراتژی نادرست مبارزه ما را به انفعال، انزوا و شکست دچار می سازد بنا بر این هدف و استراتژی ما نمی تواند اتحاد دو یا سه بخش آذربایجان یا اتحاد توران باشد. منافع و مصالح آذربایجان جنوبی و پیشروی جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان ایجاب میکند که مفاهیم و تئوریهای دنیای ترک، تورانیسم و حتی آذربایجان واحد بکلی کنار گذاشته شوند.
تا آنجا که به مسائل ملی و مبارزه ملی مربوط میشود، هدف نهایی ما تنها و تنها آزادی ملی و کسب استقلال ملی آذربایجان جنوبی می باشد. تمرکز نیروهای ما، تمامی امکانات و همه چیز ملت ترک باید معطوف به مبارزه در راه آزادی و استقلال آذربایجانی جنوبی قراربگیرد.
بوزقوردها و راسیسم
پانترکیسم ایدئولوژی راسیستی و نژاد پرستانه می باشد. بوزقوردها خود آشکارا اعلام کردند که کیش، آیین ما برتریت نژاد تورک است. جریانات بوزقورد و پان ترکیست بر پایه ” نژاد تورک، خون تورک و ترک گرایی” شکل گرفتند. جریانات بوزقورد در کشورهای ترک با شعار” تشکیل ملت واحد ترک براساس وحدت نژاد ” شکل گرفته و فعالیت می کنند . آنها با نفی و انکار همه دستاوردهای علمی در پیدایش انسان، تورکها را ازریشه، تبار و نژاد مشترک گرگ معرفی میکنند. این گروه تباری یا گرگ گرا برای خود و همتباران شان منشا واحد آفریده و از توتم و گرگ گرایی ایدئولوژی راسیستی ساخته اند.
نخبگان پانترکیستها آشکارا اقرار میکنند که تورکها از نژاد عالی، برتر و برگزیده بوده و دارای بهترین صفات و خصوصیات انسانی هستند بطوریکه برتری نژادی و ناب تورک دربرتریهای روانی، فرهنگی و اجتماعی آنها هم متبلور میشود. بنا به این تئوری سردمداران بوزقورد معتقدند که باید همه چیز برای ترکها و در خدمت تورکها باشد و نمیتوان از برابری انسانها و ملتها سخنی به میان آورد. کسی که از خود را بوزقورد و پان ترکیست بنامد نمیتواند نژاد پرست نباشد. بعضی از متفکران بوزقورد تلاش میکنند تعریف تازه و متفاوتی از خود ارائه داده و ما بین بوزقوردهای ترکیه و آذربایجان جنوبی تفاوتهایی قائل شوند تا شاید چهره ای انسانی و بهتری از پانترکیسم بسازند اما این تلاشها و اصلاحات نمی توانند ماهیت راسیستی آن را عوض کنند.
خون، تبار و نژاد هسته مرکزی ایدئولوژی بوزقوردها را تشکیل داده که در آن مسائل مهم زندگی مردم، اختلاف و تضاد بنیادی بین فقیرا و ثروتمندان وجود ندارد تا بدین گونه هر نوع اختلافی درزندگی اقشار اجتماعی مختلف توجیه شود.
پانترکیسم هم مانند دیگرایدئولوژیهای نژاد پرستانه همیشه در خدمت کسب قدرت سیاسی و اجتماعی طبقات مرفه جامعه بوده تا منافع و امتیازات خود را توسط خشنونت و ایدئولوژی نژاد پرستانه توجیه کنند.
در ایدئولوژی نژاد پرستانه پانترکیسم تا آنجا که منافع گروهی و حاکمان ایجاب کند همه از یک پیکره واحد ند، پیکره ای که خون پاک و واحد تورک در آن جریان دارد.
خون و نژاد تورک تا جایی برای حاکمان تورک ارزش و موضوعیت دارد که منافع اقتصادی آنها به خطر نیفتد. اگر منافع ثروتمندان ترک ایجاب کند ” خون پاک نژاد ترک” فقرای معترض در میدانهای مبارزه و زندانها ریخته میشود.
منافع حاکمان ترک نژاد و بوزقورد ترکیه حکم میکند به جای اتحاد و دوستی با آذربایجانیهای ” هم تبار،هم خون و تورک نژاد “ با ” آریایی نژاد” های ایران به وحدت و اتحاد دست بزنند. وقتی بوی نفت کرکوک به مشام بوزقوردهای چانکایا و صاحبان سرمایه و کمپانی ها ی تورک رسید کرکوک به قبله پانترکیستهای ترکیه تبدیل شد. آنها کاسه داغترازآش شده و سنگ “تورک نژاد”های کرکوک را به سینه زدند اما وقتی از نفت کرکوک ناامید شدند ترکمن های کرکوک هم مانند” ترک نژاد”های آذربایجان فراموش شدند.
روشنفکران وانسانهای آگاه در آذربایجان جنوبی بخوبی میدانند که در پشت پرده تفکرات پانترکیستی تنها منافع طبقه استثمارگر دراولویت بوده و “شعار وحدت نژادی، خون ترک و هم تباری”بعنوان شعارفریبنده و نژاد پرستانه در خدمت طبقه حاکم، ستمگر، ضد دمکراتیک و سرکوبگر تورک می باشد.
جنبشها و جریانات نژاد پرست بویژه بعد از جنگ جهانی دوم درمیان مردم جهان افشا و بی اعتبار شده و احزاب، سمبل، آرم و فعالیت آنها در کشورهای غربی محدود یا ممنوع شده اند. پانترکیسم هم یکی ازجریانات راسیست بودد که فعالیت شان در ترکیه محدود شد و رهبرانشان محاکمه و زندانی شدند.
جنبش ملی آذربایجان دمکراتیک آذربایجان نه تنها با افکارراسیستی فارس بلکه با راسیسم تورک هم در ستیز می باشد. مبارزه ملت ترک بر خلاف جریانات راسیست علیه هر گونه نابرابری و بی عدالتی بوده و از منافع همه اقشار اجتماعی جانبداری میکند. درآذربایجان علاوه برترکها گروههای ملی و مذهبی وعقیدتی مختلف بسر میبرند. آنها بعنوان شهروندان آذربایجانی باید آزادانه، با حقوق برابر و بدوراز خشنونتهای راسیستی درامنیت کامل بسر ببرند. اما بوزقوردها با افکار نژاد پرستانه خود دیگر اقلیتهای ملی در آذربایجان و همسایگی آذربایجان را دشمن معرفی کرده آذربایجان را درگیر جنگهای بی پایان خواهند کرد.
قدرت گیری این ایدئولوژی در جنبش ملی – دمکراتیک آذربایجان نگران کننده بوده و سرنوشت آذربایجان جنوبی تحت رهبری این جریان به سرنوشت آلمان هیتلری، امپراطوری عثمانی و آذربایجان شمالی تحت رهبری دولت جبهه خلق دچار خواهد شد.
سمبل و نماد بوزقوردها
برای انسان هرچیزو پدیده ای می تواند به نماد تبدیل شود. نمادها ماهیت واقعیات، مفاهیم و چگونگی چیزی را به خلاصه ترین شکل بیان می کنند. درعرصه های سیاسی وایدئولوژیک، نمادها علایمی هستند که نشانگر اندیشه ها، عملکردها و سنتها می باشند به همین جهت جنبشها، گروهها و تشکلات سیاسی نماد و علامتی را برای خود تعیین میکنند.
نماد وسمبل بوزقوردهای پانترکیست علامت بوزقورد است که از اواخر دوران امپراطوری عثمانی نماد پانترکیستها درترکیه بوده است. نماد و سمبل بوزقورد در ترکیه و درسطح جهانی مانند نماد هیتلری بعنوان نماد فاشیستی شناخته میشود.
پانترکیستهای فاشیست ترکیه مانند فاشیستهای هیتلری در مراسمها و حتی موقع سلام کردن دست را بلند کرده وعلامت بوزقورد را نمایش می دهند و به جای “های هیتلر” مانند گرگ زوزه می کشند.
بوزقوردهای آذربایجان هم به تقلید از بوزقوردهای ترکیه علامت بوزقورد را سمبل خود قرار داده اند. آنها در اعتراضات و مراسمها دست را بلند کرده و علامت بوزقورد را میگیرند اما هنوزمانند بوزقوردهای ترکیه موقع سلام کردن با دست بوزقورد نمیگیرند و تاکنون نتوانستند آن را به سنت تبدیل کنند.
جوانان ناسیونالیست افراط گرای آذربایجان که روح و اندیشه خود را به توتم گرگ باخته و زوزه می کشند، عکس گرگ را مقدس نموده و با دست علامت بوزقورد را نشان میدهند از راز و رمز این نماد وعلامت اطلاع زیادی ندارند. بسیاری ازآنها بخاطر فقرسیاسی و تجربی نمی توانند به معنای سیاسی و تفسیر نماد بوزقورد بپردازند و نتایج سیاسی و عملی آنرا توضیح دهند.
آنها با سادگی و ساده لوحی جهت نشان دادن تمایزات و موجودیت ملی، هویتی، فکری و سیاسی خود با فاشیستهای فارس به سمبل بوزقورد پناه بردند. اگرجوانان آزاده وآگاه آذربایجان به معنای سیاسی نماد و سمبل بوزقورد و به ماهیت فاشیستی سمبل بوزقورد آگاهی می داشتند شاید هیچگاه دست خود را برای بوزقورد گرفتن بلند نکرده یا با احساس شرم ودستان لرزان بوزقورد می گرفتند. جنبش دمکراتیک آذربایجان باید براساس آگاهی وعلم استوار باشد وانسانها کورکورانه مقلد هیچ جریانی نباشند.
معنای سیاسی علامت و نماد بوزقورد را آلپ ارسلان تورکش یکی از رهبران سر شناس و معروف بوزقوردهای پانترکیست در مصاحبه و گفتگویی درقیرشهیر بروشنی توضیح داده بود. عثمان بولوک باشی ازبنیانگذاران حزب ملت و نماینده حزب حرکت ملی آنکارا درپارلمان درگفتگو و مصاحبه ای معنای علامت بوزقورد را از تورکش می پرسد که متن مصاحبه و گفتگو چنین است:
عثمان بولوک باشی: تورکش شما علامتی را نشان می دهید که به گرگ شبیه است، به نظر من شما معنایی برای آن دارید.
تورکش: البته برادر بزرگ (عثمان بولوک باشی از نظر سنی از تورکش بزرگتر است)
بولوک باشی: پس چی؟
تورکش: ( با یک دست علامت بوزقورد می گیرد و با انگشت اشاره دست دیگر به توضیح علامت بوزقورد می پردازد.)
نگاه کن آغا بی ( برادر بزرگ)، این انگشت کوچک تورک است، این انگشت اشاره اسلام است، فاصله ومحل خالی در وسط دو انگشت کوچک و انگشت اشاره جهاد است، و در آخر نقطه تقاطع و برخورد سه انگشت مهر می باشد.
برادر بزرگ، به عبارت دیگر معنای علامت بوز قورد این است: ما مهر تورک و اسلام را برجهان خواهیم زد.
آلپ ارسلان تورکش پرچمدار و رهبر بوزقوردها نماد بوزقورد را بروشنی تعریف و تفسیرکرده و جای هیچگونه ابهامی را باقی نگذاشته است. این توضیحات راه را برای کسانی که میخواهند تعریف و تفسیرهای ” معتدل، انسانی، رادیکال و ملی گرایانه ” از علامت بوزقورد تحویل دهند را بکلی بسته است.
آلپ ارسلان درمصاحبه گفت سمبل وعلامت بوزقورد یعنی زدن مهر اسلام و تورکها بر جهان.
این جمله کوتاه راسیسم و فاشیسم ملی و مذهبی بوزقوردهای پانترکیست و سمبل بوزقورد را به وضوع نشان میدهد. بر طبق توضیحات آلپ ارسلان کسانی که علامت بوزقورد را نماد و سمبل خود قرارداده اند برای حاکمیت ترکها و برقراری حکومت اسلامی در جهان فعالیت و مبارزه میکنند.
بوزقوردهای پانترکیست میخواهند مانند امپراطوری عثمانی بر جهان حکومت کنند اما ملت تورک در آذربایجان فقط برای حاکمیت ملی خود درآذربایجان جنوبی مبارزه میکند.
بوزقوردهای پانترکیست قصد دارند مانند امپراطوران عثمانی، پیامبراسلام، خلفای راشدین، خلفای اسلامی ، خمینی ها و طالبانها اسلام و قوانین ضد انسانی اسلام را برجهان حاکم کنند اما اکثریت مردم آذربایجان جانشان از قوانین وحاکمیت اسلام به لب رسیده و برای نابودی حکومت اسلامی و برقراری دولتی سکولار در آذربایجان مبارزه می کنند.
بنا به این شواهد، بوزقورد و سمبل بوزقورد درنتاقض و درضدیت با ملت تورک و جنبش دمکراتیک آذربایجان جنوبی قرار دارد و قصد انحراف و نابودی جنبش ملی – دمکراتیک آذربایجان را دارند. نیروهای ملی – دمکرات، آزادیخواه، سوسیالیست و سکولار آذربایجانی که در جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان فعال هستند مجبورند برعلیه سمبل بوزقورد و اهداف سیاسی آن قاطعانه مبارزه بکنند.
بعصی از فعالین تورک، گروهها و تشکلات قیافه متمدنانه بخود گرفته و خود را لائیک و سکولار یا آته ایست نشان میدهند و یا خواهان آذربایجانی سکولار هستند اما زمانی فریبکاری و درویی آنها افشا می شود که خود را مدافع بوزقورد نشان داده و دست شان بعلامت بوزقورد بالا برود و خواهان زدن مهر ترک، اسلام ضد انسانی و ارتجاعی بر جهان متمدن و مدرن شوند.
نیروهای آزادیخواه و استقلال طلب آذربایجان علاوه برنکات بالا، دلایل دیگری هم جهت مخالفت با سمبل بوزقورد دارند.
در ادبیات سیاسی ترکیه، گرگ خاکستری علامت و سمبل پانترکیستهای فاشیست ترکیه به حساب می آید. این برداشت و شناخت تنها منحصر به مردم ترکیه نبوده و مردم سراسر جهان بوزقوردهای پانترکیست ترکیه را فاشیست وسمبل بوزقورد را سمبل فاشیستها می شناسند.
آیا جنبش اعتراضی مردم آذربایجان جنبشی راسیستی، فاشیستی و اسلامی است که علامت بوزقورد نماد و سمبل آن شده یا در آن ظاهر شود؟ بوزقوردها و پانترکیستها تلاش میکنند که ماهیت دمکراتیک جنبش ملی آذربایجان را تهی ساخته و به آن جنبه جهانی، اسلامی و فاشیستی بدهند اما رادیکالیسم موجود در آذربایجان و فعالیتهای آگاهگرانه و افشاگرانه نیروهای دمکرات آذربایجان بوزقوردها و سمبل بوزقورد را به جایی پرت خواهند کرد که از آنجا به جنبش آذربایجان جنوبی وارد شده اند.
از سوی دیگردولتها و مردم کشورهای مختلف جهان ازتاریخ فعالیتهای فاشیستی پانترکیستها در ترکیه و کشورهای اروپایی و غیره بخوبی اطلاع دارند. بنا براین استفاده از نماد و سمبل بوزقورد جنبش ملی آذربایجان را در اذهان مردم جهان به فاشیستها ربط می دهد و جنبش را به زیر رهبری راسسیتها و فاشیستها برده و چهره ای ضد دمکراتیک از آن به دولتها و مردم دنیا ارائه می دهد.
مردم آزادیخواه و عدالت طلب آذربایجان تلاش میکنند چهره ای دمکراتیک و انسان دوستانه از جنبش آذربایجان به جهانیان ارائه دهند اما بوزقوردها تلاش میکنند با استفاده از سمبل فاشیستی بوزقورد چهره ای خشن، افراطی، اسلامی، طالبانی و ضد انسانی از جنبش آذربایجان به جهان نشان داده وحرکت ملی را تجاوزگرانه، اسلامی، راسیستی و ضد دمکراتیک معرفی میکند. بوزقورد ها و تشکلات بوزقورد که از دنیای تورک، اتحاد دو آذربایجان، توران و پانترکیسم دفاع میکنند همگی توتم، اسطوره و نماد بوزقورد را تبلیغ و ترویج میکند. آنها با این اقدام خطرناک و رواج نماد بوزقورد باعث مخالفت و دشمنی دولتها و کشورهای مختلف جهان با جنبش رهایی بخش و استقلال طلبانه آذربایجان می شوند. بوزقوردها با بلند کردن نماد فاشیستی که هیچ فرقی با نماد فاشیستی صلیب شکسته نازی های هیتلری و نمادهای اسلامی دیگرندارد همه مردم دنیا را در برابر جنبش ومردم زحمتکش آذربایجان بسیج و قرارمی دهند. مردم خود میتوانند در اعتراضات به میل خود از مشت گره کرده و یا علامت ” وی “، ویکتوری یا پیروزی استفاده کنند که تمام مردم آزادیخواه دنیا از آنها استفاده میکنند. ما میخواهیم تصویری که بوزقوردها از جنبش آذربایجان دراذهان مردم جهان ایجاد کردند پاک کنیم و با کنار زدن موانعی که بوزقوردها ایجاد کرده اند تصویری زیبا،جذاب، انسانی و دمکراتیک از آذربایجان جایگزین آن کنیم تا حمایت جهانی را بسوی جنبش رهایی بخش آذربایجان جلب کنیم.
بوزقوردها و دمکراسی
در سالهای اخیرفعالان جریانات فکری مدافع توران، آذربایجان واحد و دنیای تورک تشکلات مختلفی درجمهوری آذربایجان واروپا متشکل شدند که مستقیم وغیرمستقیم تحت تاثیر شدید سیاستهای دولتها و احزاب بوزقورد ترکیه وآذربایجان شمالی بوده اند. در آذربایجان جنوبی متاسفانه اکثریت تشکیلاتها بوزقورد و پانترکیست هستند. این تشکلات بعد از تشکیل بخاطرقدرت طلبی واختلاف سلیقه بزودی با انشعابات متعددی روبرو شده و به محافل و فرقه های کوچک و چند نفره تبدیل شدند.
فقط یک یا دو “حزب” پانترکیست ازانشعاب و تجزیه در امان مانده که علت آن نه در استحکام سیاسی، فکری و تشکیلاتی آنها بلکه به این علت که آنها رهبری جمعی نداشته و فقط یک رهبر یا سخنگو داشته اند و کسان دیگری در رهبری این تشکلات نبوده اند که تشکیلات را به انشعاب بکشند.
در این “احزاب” از کمیته مرکزی، کمیته اجرایی، دفتر سیاسی، کمیته های حزبی و غیره خبری نیست به همین جهت در این تشکلات سمینار حزبی، کنفرانس و کنگره های حزبی لزومی ندارند.
تشکلات پان ترکیستی آذربایجان هیچ شباهت و قرابتی با احزاب سیاسی و مدرن امروزی ندارند ودر واقع فرقه یا محفلی بیش نیستند. در این تشکلات اصول و روابط حزبی و اساسنامه ای حاکم نبوده و آنها بر اساس روابط عشیرتی و سنتی عمل می کنند. سخنگو، لیدر یا ریش سفید تصمیم گیرنده و قدرتمندترین فرد گروه می باشد. پیرسالاری، آغ ساقللخ یا ریش سفیدی که ریشه در نظامهای اجتماعی قبیله ای یا عشیره ای دارد همچنان دراین تشکلات عمل میکند.
در این تشکیلاتها نظر، تصمیم و عقاید لیدر، ریش سفید و سخنگو بر نظرات جمع برتری داشته ودموکراسی بکلی رنگ باخته و معنای واقعی خود را از دست داده است.
هر چند در معدودی ازتشکلات هرمی بوزقوردها کمیته مرکزی و حتی کنگره دارند اما بخاطروجود مرکزیتی متمرکز و بسته درآنها، دمکراسی درون تشکیلاتی زیرپا گذاشته میشود. تجربه سالها فعالیت در سازمانهای بوزقورد و پان ترکیستی برای همه ما اثبات نموده که تشکلات پانترکیست اساسا با دموکراسی درون تشکیلاتی و بیرون تشکیلاتی ضدیت دارند.
یکی ازآ ثار توتمیسم تمرکز کردن همه قدرت در دست فرد یا رئیس قبیله است که حلقه ارتباط بین توتم و مردم قبیله است. در تشکلات توتم گرای بوزقورد آذربایجانی هم این سنت توتالیتری حاکم است که رهبری قدرت مطلق دارد. این نوع رهبری بوزقوردها تفاوتی با اصل ولایت فقیه که از اصول بنیادی شیعه دوازده امامی است فرقی ندارد یعنی رهبر یا سخنگو بعنوان امیرو قاعد اعظم صاحب قدرت می باشد. در این گروهها رهبر می اندیشد، تصمیم میگیرد و کار اعضا و عوام الناس فقط اطاعت بی چون و چرا و کورکورانه از رهبر و اجرای دستورات و پروژه هایی است که رهبر ارائه میدهد. در سیستم رهبری بوزقوردها عقل، خرد وتجربه اعضا و توده های پایینی ارزشی برای رهبری ندارند. رهبر عزل و نصب میکند. رهبر امر و نهی میکند و بی چون و چرا باید از رهبری اطاعت شود. پایینی ها باید فرمانبردار و مجری اراده رهبر باشند. رهبر در این نظام فکری در برابر کسی مسئول و جوابگو نیست. در تشکلات بوز قورد از کنگره، کمیته مرکزی، دفتر سیاسی و کمیته اجرایی خبری نیست واگرهم باشند هیچ اراده و قدرتی ندارند چون رهبر یا رهبری توسط سیستمها یا ارگانهایی همه آنها را تحت کنترل خود درمی آورند.
در این سازمانهای بوزقورد یا پانترکیست هر مخالفی با تصمیمات و ایده های رهبری بشدت سرکوب میشود. هر کسی با بوزقوردها و یا رهبری آنها اختلاف یا مخالفتی هر چند کوچک داشته باشد در صف دشمنان قرار داده میشود. آنها از اتهام زنی وهیچ توهینی به مخالفان خود ابایی ندارند و با فرهنگ ناشایست به شخصیت شکنی و اتهام زنی می پردازند تا منتقدان و مخالفان را به زانو درآورده و یا آنها را به تواب شدن وادارسازند.
بوزقوردها در جریان انشعاب و تجزیه، برای درهم شکستن دیگری به هر شیوه ای غیر اخلاقی وغیر سیاسی متوسل شده اند. برای سرکوب مخالفان ازاهرمهای تشکیلاتی استفاده کرده و علیه مخالفان به انواع توهین ها، تحقیرها، اتهامات سیاسی و شخصی اقدام نموده اند. آنها هر کدام خود را کامل، مدافع حق، صاحب حقیقت یا بوزقورد واقعی و دیگری را ناحق، دزد، کنگره جهانی دزدهای آذربایجان، مزدور یا ساتقین، دم دشمن، مانقورد وغیره معرفی کرده اند.
بوزقوردها علاوه برنقض و نفی کامل دمکراسی در درون تشکیلاتهای خود درجامعه و خارج از تشکیلات هم تحمل صدای مخالف را ندارند.
آنها در تشکیلاتهای خود و در درون جنبش ملی آذربایجان با سانسور و ایجاد محدویت درآزادی بیان وعقیده چنان اتمسفری سنگین و آلوده علیه منتقدان و مخالفان خود ایجاد کردند که بسیاری از ابراز نظر وحشت می کنند.
مدافعان ایدئولوژی دنیای تورک به آزادی اندیشه، بیان، مطبوعات، نشر و غیره که حق ابتدائی هر فردی می باشند اعتقاد ندارند. آنها برای قلع و قمع افکار مخالفان به سانسور و تفتیش عقاید و پرونده سازی متوسل می شوند و در میدیای خود افکار مخالفان را منعکس نمی کنند و افراد را بخاطر دگراندیشی مورد تعرض و مواخذه قرار میدهند و چنان دگر اندیشان تورک را می کوبند که طرف از نام آذربایجان هم نفرت پیدا میکند.. گروههای بوزقورد به حریم خصوصی و شخصی مخالفان تجاوز کرده و منتقدان را با بد دهنی، فحاشی، فرهنگ و ادبیات ناشایست هتاکی میکنند و همه ضوابط اخلاقی را زیر پا میگذارند بطوریکه هیچ بحث و سخنرانی یا گفتاری نیست که بوز قوردها در آن توهینی نکرده باشند.
بوزقوردها با پیش فرض قرار دادن بعضی از اصول ویژه و خاص، مخالفان خود را مانقورت، ساتقین، مزدور، جاسوس رژیم، فارس، خائن، تواب، ارمنی، کرد، روس، کمونیست، فسیل، تروریست غیره مینامند که همه این اتهامات مترادف با “کافر “، “منافق”، “ضد انقلاب”، “مفسد فی الارض” مورد نظر جمهوری اسلامی میباشند که باید اعدام و نابود شوند.
بوزقوردها به کسانی مانقورد میگویند که تحت شکنجه یا تبلیغات سوء یا هر دلیل دیگری شستشوی مغزی شده و بخدمت دشمن در آمده اند. کلمه مانقورت که به همراه بوزقورد از ترکیه وارد فرهنگ سیاسی آذربایجان شده است ازهم اکنون خبر ترور، کشتار، اعدام، زندان، شکنجه میلیونها ترک آذربایجانی را میدهد. بوزقوردها درصورت قدرت گیری با اتهام مانقورت جان بسیاری را خواهند گرفت. در فرهنگ پانترکیست مردم به” بوزقورد و مانقورت” مثل ” خودی و غیر خودی ” انقلاب و ضد انقلاب “، ” کافر و مسلمان “، ” سیاه و سفید ” تقسیم شده که ما عواقب این نوع تفکر را در تاریخ ایران و منطقه شاهد بوده و هستیم.
نسبت دادن مخالفان به همدستی با دشمن در فرهنگهای سیاسی جوامع استبداد زده چیز تازه ای نبوده و پیشنه تاریخی دارد. بوزقورد ها همچنین ازیک سو برای توجیه ضعفها و نقصان خود علت ناکامیهای خود را به مخالفان و مانقورتها نسبت میدهند و از سوی دیگر بدلیل ناتوانی در تحلیل مسائل پدیده های چند علتی را در یک علت ساده خلاصه کرده و با نسبت دادن همه خطا ها به انگیزه ها و “اقدامات نامشروع، شریرانه و اهریمنی” مانقوردها خود را از جوابگویی دمکراتیک وعلمی به نارساییها خلاص میکنند. آنها با توسل به این شیوه ها از انتقاد و قبول انتقاد گریخته وعلیه مخالفان خود نفرت، کینه و انزجار روانی ایجاد میکند تا اقدامات ضد دمکراتیک و سرکوبگرانه خود را مشروع جلوه دهند.
روشهای ضد دمکراتیک پانترکیستها تازگی ندارند و تاریخ جوامع انسانی تا امروز مملو از این روشها و سرکوبهای سیاسی و تراژدی کشتارها ی جمعی بوده است.
بوزقوردها اکثریت تورکها را که با آنها توافق ندارند مانقورت و ساتقین می نامند و بمثابه دشمن با آن برخورد میکند. در آذربایجان حتی مردم عادی که سر وکاری با بوزقورد و غیره ندارند مورد خشم و توهین بوزقوردها قرار گرفته اند. بوزقوردها در این مرحله از مبارزه که بیشتر مردم آذربایجان از آگاهی ملی برخوردار نبوده و بی طرف هستند و هنوز بخاطر منافع خود و یا بهر علتی به صف مبارزه و اعتراضات ملحق نشده اند بی شرف و مانقورد نامیده میشوند.
شعار “هر کیم بی طرفده فارس دان دا بیشرفده ” توهین آشکار بوزقوردها به مردم آذربایجان میباشد. گذشت زمان نشان خواهد داد که بی احترامی به مردم چه عواقب مصیبت باری بر سر بوزقوردها خواهد آورد.
درمکتب بوزقوردهای پانترکیست مانقورد بزرگترین جرم محسوب شده و مانند ” کافر” و “مفسدین فی الارض” شایسته اشد مجازات می باشد.
اگر تا بحال حکم مرگ مخالفان کافران مفسد ومانقورت به اجرا در نیامده اساسا بخاطر روح انساندوستی یا دمکراتیک بودن آنها نبوده بلکه به این خاطر است که بوزقوردها درحاکمیت نبوده و سلاحی در دست ندارند.
اما بوزقوردها علیرغم محدودیتها دست روی دست نگذاشته و در فرصت مناسب مخالفان و “مانقورتها ” را گوشمالی کرده و به سزای اعمالشان می رساندند و هر فعال سیاسی آذربایجانی نمونه هایی از خشونتهای بوزقوردها را شاهد بوده است و چون جامعه ما استبداد زده، عقب مانده و غیر دمکراتیک بوده و میدان برای جریانات ضد دمکراتیک باز است به همین جهت بوزقورد اعمال افراطی و غیر دمکراتیک خود را آشکارا و با افتخار انجام میدهند.
بوز قوردها دیکتاتورهای هستند که دیکتاتوری خود را قبل از به حاکمیت و قدرت رسیدن به همه نشان میدهند.
روشنفکران دمکرات آذربایجان تلاش میکنند این بینشها و روشها در فرهنگ جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان بی اعتبار ومنزوی شده و استفاده از کلمه مانقورد یا هر نوع توهینی به تمامی در جنبش مدرن آذربایجان حذف شود تا حیثیت وحرمت اکثریت تورکهای آذربایجان که هر روز توسط بوزقوردها لگد مال میشود حفظ شود.
بوزقوردها نه تنها با اتهام مانقورت وجود گروهها و تفکرات مختلف دمکراتیک را تحمل نمی کنند بلکه حتی همدیگر راهم تحمل نمیکنند. آب دو بوزقورد در یک تشکیلات یا آب دو تشکیلات بوزقورد هیچوقت برای مدت زیادی به یک جوی نمی رود و بعد از مدتی توهینها، بی احترامی ها، شخصیت شکنی ها، اتهام زنی ها آغاز می شود و به جدایی ها و انشعابها ختم می شود. درهرانشعابی تعدادی از فعالین آنها سرخورده ومنفعل شده و دست از مبارزه میکشند.
بوزقوردها چون شدیدا قدرت طلب هستند منافع شخصی خود و فرقه خود را بر فرقه های دیگر ومردم آذربایجان ترجیح میدهند. این خصوصیت مقام طلبی و رهبری طلبی در میان تک تک بوزقوردهای پان ترکیست با برجستگی چشمگیری شایع است. دراین جریانات منفعت فرد بر گروه، منفعت گروه برگروههای دیگرو منفعت گروه جامعه آذربایجان ارجحیت و برتری دارد.
بوزقورد های قدرت طلب قصد به انحصار در آوردن جنبش ملی آذربایجان را دارند و چنین رفتار میکنند که گویا آنها صاحب و مالک آذربایجان و جنبش ملی آذربایجان هستند. در آذربایجان گروههای سیاسی مختلفی وجود دارند. انحصار طلبی، منافع و مصالح گروهی و جناحی باعث قربانی شدن منافع ملی و قربانی شدن منافع دیگر گروههای سیاسی و اجتماعی آذربایجان شده است. ایجاد جو دیکتاتوری و عدم احترام به حقوق جناحهای دیگر از سوی بوزقوردهای جاه طلب باعث ایجاد بی اعتمادی، اختلافها و جدایی ها در جبهه مبارزه و جنبش می شوند. آنها درک نمیکنند که منافع آنها به منافع ملی و همه گروههای دیگرگره خورده است.
بوز قوردهای پانترکسیت این یا آن گروه را بایکوت کرده و قصد نابودی دیگر جریانات و تشکل ها را دارند و چنان رفتار میکنند که گرایشات فکری مختلف باید از آنها اجازه شرکت در جنبش ملی رابگیرند.
آنها به شیوه های مختلف در برابر گروهها و جریانات دیگر سنگ اندازی می کنند تا آذربایجان سیستم و نظام چند حزبی را تجربه نکند. آنها بدون آنکه کوچکترین صلاحیت یا شایستگی داشته باشند بخود اجازه میدهند به میل خود عمل و رفتار کنند. پرچمهای مختلف برای آذربایجان جنوبی اختراع میکنند، سرود ملی می سازند، سمبل تعیین میکند، قهرمانان ملی و رهبران آذربایجان راتعیین میکنند، جنبش ملی را بدون توجه به تاریخ و پایه مادی آن ابتکار و محصول خود میداند، رهبری قیام اول خرداد را منتسب بخود میداند و غیره. کسب استقلال برهبری بوزقورد، سوسیال دمکرات، اسلامی ها، کمونیستها و یا هر کس دیگری قابل حمایت و قابل تقدیر است اما اگربوزقوردها درآذربایجان مستقل بقدرت برسند آذربایجان روی دمکراسی را نخواهد دید و تمام داراییها و ثروت آذربایجان در اختیار این گروه جاه طلب و منفعت طلب قرار خواهد گرفت و اکثریت مردم آذربایجان در فقر و نابرابری بسر خواهند برد .
رقابت های شخصی و جاه طلبی های بوزقوردها باعث اختلافات در میان خود بوزقورد شده و این گروه ها را به جریانات سکتاریست تبدیل نموده و امکان هر نوع اتحاد عملی را از بین برده است.
امروزملت تورک برای رهایی از اشغال و کسب استقلال ملی به مبارزه ای متحدانه احتیاج دارد. اتحاد و همکاری نیروهای سیاسی آذربایجان علیه دولت سرمایه داری، مذهبی، فاشیستی فارس و اشغالگر یکی از ضرورتهای جنبش رهایبخش و استقلال طلبانه آذربایجان است.
نزدیکی سرنگونی رژیم اسلامی و احتمال حمله امریکا به ایران باعث شده اند تا نیروهای سیاسی آذربایجانی با اتحاد عمل به قدرتی بزرگ تبدیل شدند تا قدرت سیاسی را در آذربایجان بدست بگیرند. بوزقوردها هم به ضرورت اتحاد و تشکیل جبهه واحد پی برده اند اما بوزقوردها با عدم تحمل مخالفان، عدم انعطاف در برابر مخالفان، عدم اعتقاد به دمکراسی، عدم اعتقاد به پلورالیسم، برسمیت نشناختن موجودیت گرایشات فکری دیگر، برخوردهای افراطی، تک روی، فرقه گرایی، محفل گرایی، سکتاریسم و قدرت طلبی افراد و گروهها موانع جدی بزرگی را در برابر اتحاد عمل و تشکیل جبهه ملی ایجاد کردند.
تا زمانیکه بوزقوردها در جنبش ملی قدرت داشته باشند نه تنها نمی توان از اتحاد عمل صحبت کرد بلکه باید در انتظار اختلافات، جدایی ها و حتی درگیریها و زد و خوردهای خونین داخلی درآذربایجان باشیم.
اقدامات غیر دمکراتیک جزء جدایی ناپذیر ازافکار و ایدئولوژی پان ترکیسم درآذربایجان می باشد وهر روز ما شاهد اعمال غیر دمکراتیک بوزقوردها هستیم. بوزقوردها چون جای نیروهای دمکرات را در میدان خالی می بینند به تاخت و تاز پرداخته اند.
بوزقوردها ی پانترکیست با چنین اقدامات و شیوه های ضد دمکراتیک چهره ای منفور، ناخوشایند، کریه، سیاه و ضد دمکراتیک از جنبش ملی دموکراتیک آذربایجان به نمایش میگذارند ومردم را نسبت به جنبش رهایبخش وملی نا امید، مایوس، بی اعتماد، دلسرد و بدبین کرده و در نتیجه از پیوستن مردم به جنبش رهایی بخش ممانعت بعمل می آورند.
سنتها، عادات، روشها و چگونگی روابط تشیکیلاتی بوزقوردها و روش برخورد شان به مخالفان همگی در تضاد با دموکراسی و اصول اساسی قوانین بین المللی و اصول اخلاقی انسانها می باشند. گروهها و جریاناتی که در عرصه سیاسی، اجتماعی ، مطبوعاتی و درون تشکیلاتی نتوانند دموکراسی و احترام به شخصیت انسانها را رعایت کنند قطعا نخواهند توانست قدمی در راه اتحاد و یکپارچگی ملت تورک و تشکلهای سیاسی آن برداشته و آینده ای درخشان، آزاد و دمکراتیک برای آذربایجان تدارک ببینند. بوزقوردها با اعمال خود ضربه به جنبش ملی و دیگر جنبش های دمکراتیک آذربایجان وارد آورده و اثبات کردند که با دمکراسی بیگانه بوده و ظرفیت و توانایی تحقق دمکراسی را برای آذربایجان مستقل ندارند.
بوزقوردها و حقوق دمکراتیک
مبارزه برای رفع ستم ملی، کسب دمکراسی، مطالبات مختلف و رفاهی مردم آذربایجان بخش جدایی ناپذیراز مبارزه ملی دمکراتیک میباشند یعنی مبارزه رهایبخش ملی مردم آذربایجان از مبارزات ستمکشان و محرومان برای کسب مطالبات و حقوقشان جدایی ناپذیر است.
اشغالگران تبعیضات مختلف ملی، حنسی و طبقاتی را در آذربایجان علیه مردم تورک اعمال کرده اند. مردم آذربایجان در برابر ظلمها واکنش نشان داده و برعلیه همه تبعیضات و ستمها مبارزه میکنند. مبارزات مردم بطور روزمره در رابطه و موازی با هم در جریان می باشند که بی دقتی و کم توجهی به هر یک از این مبارزات باعث ضعف جنبش وعدم گستردگی آن میشود.
جریانات بوزقورد تنها به جنبش ملی و مسائل فرهنگی و زبانی اهمیت میدهند و بدلایل بی اساس و غیرمنطقی به بقیه مطالبات و حقوق دمکراتیک میلیونها تورک آذربایجانی بی توجهی میکنند.
آذربایجانیها همیشه ازآزادی بیان، عقیده، مطبوعات و آزادیها وحقوق فردی محروم بوده اند. اما بوزقوردهای پانترکیست از دشمنان آزادی بیان، مظبوعات، عقیده و آزادی های تشکل هستند. مسئله کارگر تورک بیکار است، دستمزدا ش کم است، اخراج میشود، مشکل مسکن دارد و غیره، اما مسئله کارگر مسئله بوزقورد نیست. حجاب مشکل زنان شده، زنان مشکل بیکاری عمومی دارند، سنگسار می شوند و بخاطر زن بودن از تمامی حقوق انسانی محروم میشوند اما بوزقورد مسئله اش نیست. دهها سال است دین و قوانین اسلامی بعنوان سلاحی برای تحمیق و سرکوب تورکها بکار رفته است. در چند دهه گذشته دین بر زندگی شخصی مردم غالب بوده و در تمامی شئون اجتماعی مردم دخالت داشته است اما بوزقورد مسئله اش این نیست. امروز مبارزه برای ایجاد دولتی سکولار یکی از مطالبات دمکراتیک ملت تورک است تا دین از دولت جدا شود و هیچ دینی بعنوان دین رسمی برسمیت شناخته نشود اما بوزقوردها خود ازمبلغان دین میباشند. بوزقوردهای پانترکیست نه تنها علیه قوانین و حاکمیت اسلامی اعتراضی ندارند بلکه به دین تراشی پرداخته و توتم گرایی را بعنون عقب افتاده ترین ادیان انسانی مانند آخوند ها تبلیغ و ترویج میکنند تا گرگ پرستی را رواج دهند.
بوزقوردهایی که گرگ را فرستاده خدا وبعنوان پیامبر، راهنما و نجات بخش تورکها معرفی میکنند و جامعه را به خرافات و مذهب معتاد و آلوده میکنند چگونه میتوانند دولت سکولار در آذربایجان برپا کنند؟ احزاب و دولت سکولار با تمامی شهروندان تورک فارغ از دینداری یا بی دینی شان بطور برابرو یکسان رفتار وعمل میکند اما بوزقوردها با تبلیغ گرگ پرستی، توتم گرایی علیه دیگر مذاهب در آذربایجان اعلام تبعیض و جنگ میکنند.
گرگ گرایان شاید خود وابسته به اقشار فقیر جامعه و گرسنگان باشند اما بقول خودشان مانند “مانقورتها” از ایده و افکار ثروتمندان پیروی کرده و درد خود و مردم فقیر تورک را فراموش کرده و به تبعیضات دیگرچشم فرو بستند. به همین جهت برابری طلبی، عدالت اجتماعی، حقوق زنان و کودکان، برابری زنان و مردان، مطالبات رفاهی زحمتکشان تورک، آزادی و دمکراسی در ادبیات و فرهنک سیاسی بوزقوردهای پانترکیست بکلی غایب است.
مطالبات دمکراتیک، مسئله زنان، مسئله زحمتکشان ترک و دمکراسی امر بوزقوردها نبوده و موضوع مبارزه آنها نمی باشند.
جریان بوزقورد در ترکیه اساسا در تقابل و دشمنی با جنبشهای دمکراتیک مردم ترکیه شکل گرفت. بوزقوردهای آذربایجان جنوبی هم همان خصوصیات جریان بوزقوردهای ترکیه را به ارث برده و با خود حمل میکند.
آنها تاکید می کنند که درد مردم آذربایجان فقط ستم ملی است.
در آذربایجانی که بوزقوردها بسر میبرند گویی دهقان، زن، زحمتکش و انسان محروم وجود ندارد و یا آنها نمیتوانند و نمی خواهند درآذربایجان وجود میلیونها خانواده محروم و فقیررا بپذیرند. بوزقوردهای پان ترکیست درآذربایجان فقر، بی مسکنی، اعتیاد، بیکاری، گرانی، فحشا را مد نظر قرار نمی دهند. به همین جهت حتی یک شعار نا قابل یا یک اطلاعیه هم در رفع این بدبختی ها و محرومیتهای اجتماعی نگفته یا ننوشته اند و تصور میکنند دفاع از مطالبات دمکراتیک و رفاهی ستمدیدگان آذربایجان جنبش ملی را از خط و مسیر اصلی منحرف میکند.
آنها به مبارزات اقشار اجتماعی محروم بی تفاوت بوده و این مبارزات را خارج از حیطه مبارزه ملی می دانند.
به همین جهت جریانات راستگرا برای حل و رفع این مشکلات عظیم نه حرفی برای گفتن دارند و نه مطالبه و برنامه ای برای آنها دارند.
اگر جریانی مانند بوزقوردها از منافع کارگران، دهقانان، زنان و دیگرستمکشان آذربایجان دفاع نکند نه تنها نمیتواند حمایت اکثریت مردم آذربایجان را که از زنان و زحمتکشان تشکیل میدهند بخود جلب کند بلکه سدی ایجاد میکند که این سد مانع پیوستن مردم ستمدیده به جنبش می دمکراتیک آذربایجان میشود. این سد باید شکسته شود تا مردم به مبارزه روی آورند.
قصد ما این نیست که بوزقوردها ازاقشارمحروم آذربایجان دفاع کنند یا چنین توقعاتی از بوزقوردها داشته باشیم. نه خیر داشتن این توقعات و یا چنین انتظاراتی از آنها بیجا و بی مورد است. هدف از گفتن این مطالب این است که نشان داده شود جریانی که به مطالبات و خواسته های مردم جوابگو نباشد و سدی در برابر شرکت مردم در میدان مبارزه ایجاد کند در میان مردم منزوی خواهد ماند و شایستگی و توان رهبری مردم آذربایجان را نخواهد داشت.
ادامه دارد
۲۱/ ۱۰/ ۲۰۱۰
در صورت تمایل نظرات و انتقادات خود را برای ما بنویسید
برای مطالعه قسمتهای اول و دوم به لینکهای زیر مراجعه کنید
قسمت اول
قسمت دوم
بخش سوم


توسط آ. ائلیار در آبان ۱۰, ۱۳۸۹ | پاسخ

اشکال تز مستعمره-استقلال

از دیدگاه دانش منطق


:اشکال تز مستعمره بودن آذربایجان جنوبی
این نظریه با بکارگیری ” شیوه استدلال منطق تمثیلی” یا شباهت یابیها بین آذربایجان ومستعمرات، به نتیجه مورد دلخواه یعنی “مستعمره داخلی” بودن آذربایجان جنوبی میر سد
از آنجایی که این تز در بنیاد ِتحلیل خود از یک نوع ” منطق ناقص” جمعبندی شده، نظریه ایست غیر قابل اعتمادواتکاء. و لاجرم نادرست. رفع ستم ملی و تبعیضات اجتماعی و بیعدالتیها نیازی به چنین توجیهات انحرافی ندارد
ایده «حکومت را عقب زدن و استقلال آذربایجان را به دولت قبولاندن» از همین تز مستعمره نتیجه شده که بوزقورتگرایی از آن دفاع میکند
از سوی دیگر دوستان استقلاچی نیز به تز مستعمره باوردارند یعنی ریشه تفکر هردو جریان، نظریه غلط مستعمره است. لطفاًخویشی نظری خود را با بوزقورد در نظر گیرید و متوجه عواقب تئوریهایتان باشید
استعمال “منطق ناقص” همان شیوه استدلالی ست که در دهه های گذشته چپ ایرانی و دیگران در نقاط مختلف دنیا از آن استفاده کرده و میدانیم که به چه تئوریهای نادرستی دست یافتند و چه فجایعی به بار آمد
روش آل احمد در غربزدگی، اقدام چه گوارا در بلیوی و تئوری مائوییستهای ایرانی و چریکهای فدایی همه از این متد منطق تمثلی نشأت گرفته اند
تجزیه تحلیل مسایل ملی-دموکراتیک میلیتهای ساکن ایران را دیگر نباید با این شیوه های آزمایش شده پیشبرد
تز مستعمره-استقلال از نظر علم منطق پایه درستی ندارد
ساغ اولون واراولون
یازینیز اوچون اللرینیز آغری ماسین


http://www.azer-online.com/:برگرفته از
------------------------------------------------
:افزوده

چرا بکارگیری منطق تمثیلی متد درستی در شناخت پدیده ها نیست؟

این روش عملاً در شناخت فنومن ها به شباهتهای ظاهری آنها اکتفا کرده و از بکنار زدن هماندیهاو کشف ویژگیهای مختلف ماهیتهای گوناگون عاجزاست . به ظاهر قضیه توجه نموده و از تحلیل ماهیت مشخص پدیده باز میماند ، همیشه سطح را میبیند و نتایج سطحی میگیرد. برای مثال دو لیوان پلاستیکی هم شکل و هم اندازه را در نظر گیرید که یکی نسوز و دیگری در حرارت معمولی فرم خود را از دست میدهد. وقتی بامنطق تمثیلی به لیوانها توجه میکنیم به دیگری رهنمود میدهیم:« لطفاً آنهارا گرم نکنید چون از جنس پلاستیک اند و ذوب میشوند. » در صورتیکه حکم ما در مورد یکی درست و در باره دیگری غلط است. این نوع منطق در شناخت جنس نسوز لیوان دوم کاربرد ندارد و حکم نادرستی به ما ارائه میدهد

*
*



Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen