Donnerstag, 30. Juni 2011

تزهای کوتاه سیاسی


آ. ائلیار
تزهای کوتاه سیاسی
در پیرامون جامعه رنگارنگ مردمان ایران
1- «استقلال-اتحاد» یا بعکس ، «اتحاد-استقلال» که هردو فرم یکی ست، به معنای «استقلال برای اتحاد» و یا «اتحاد برای استقلال» است. در جهت رسیدن به دموکراسی.
2- در استقلال، اتحاد، و در اتحاد، استقلال میتواند وجود داشته باشد و موجودیت پیدا کند.
3- اتحاد داوطلبانه است همانطور که استقلال داوطلبانه میباشد. و «اجبار » به هرشکلی نادرست و فاجعه برانگیزاست.
4- «آزادی، برای انتخاب راه زندگی»، بنیاد تز «استقلال و اتحاد» است.
5- حرکت در جهت «رفع ستم ملی و تبعیض، بیعدالتی اجتماعی، دیکتاتوری» برقراری« برابر حقوقی همه جانبه، عدالت اجتماعی، دموکراسی» از راه اداره ایران با سیاست « غیر متمرکز» یایه همکاریهاست.

Montag, 21. März 2011

تزهای کوتاه سیاسی پیرامون جامعه رنگارنگ


آ. ائلیار
تزهای کوتاه سیاسی
 پیرامون جامعه رنگارنگ مردمان ایران
1- «استقلال-اتحاد» یا بعکس ، «اتحاد-استقلال» که هردو فرم یکی ست، به معنای «استقلال برای اتحاد» و یا «اتحاد برای استقلال» است. در جهت رسیدن به دموکراسی.
2- در استقلال، اتحاد، و در اتحاد، استقلال میتواند وجود داشته باشد و موجودیت پیدا کند.
3- اتحاد داوطلبانه است همانطور که استقلال داوطلبانه میباشد. و «اجبار » به هرشکلی نادرست و فاجعه برانگیزاست.
4- «آزادی، برای انتخاب راه زندگی»، بنیاد تز «استقلال و اتحاد» است.
5- حرکت در جهت «رفع ستم ملی و تبعیض، ناعدالتی اجتماعی، دیکتاتوری» برقراری« برابر حقوقی همه جانبه، عدالت اجتماعی، دموکراسی» از راه اداره ایران با سیاست « غیر متمرکز» یایه همکاریهاست.
6- «تمرکز»ِ سیاست ِ«غیر متمرکز» ِ پیرامون در مرکز، بنیاد «اتحاد» برای اداره تمام ایران است.

Donnerstag, 10. März 2011

قوی اوچسون گؤورچین ماوی گؤیلره


2011.03.09

آ.ائلیار

تحلیل گر مسایل سیاسی


قوی اوچسون گؤورچین ماوی گؤیلره!« بگذار کبوتر بسوی آسمانهای آبی پرواز کند!»

سنگسار، اوج جاهلیت! اوچ نفرت و خشونت ! اوج توحش و بربریت! چگونه میتوان از سنگسار سخن گفت، بدون اینکه شعر و هنر را زخمی نکرد؟ سرنوشت ما چنین است که از زخمهای عمیقمان سخن بگوییم، از خوره و طاعونی که هستی ما را درهم میریزند! ایکاش زمان آن بود که میتوانستیم از سوزش گلبرگی در سرمای سوزان سخن بگوییم. و بهمراه شبنمهای شقایق کوهی اشک بریزیم. گیدیریب سیز باشینا بیر تلیس\کیرلی دنیانیزی\گؤرمک ایستمیر!\قوی اوچسون گؤورچین ماوی گؤیلره!

Freitag, 4. März 2011

Aidshan



A. Elyar


Aidshan


Von allen Weisen, die ich in der Welt je sah
gab es Niemanden ohne Leid
mein Herz sei verrückt
Verrücktheit hat auch ihre eigene Welt
aus dem Inhalt der Geschichte
7
Als die Ausgangstür vom Amt öffneten, befand sich Aidshan genau nach 7 Jahren, 2 Monaten und 4 Tagen wieder mitten im Lärm der Stadt. Er war noch auf der Treppe des Amtes, schaute in den türkisfarbenen Himmel und blickte auf die Leute, die eilig hin und her liefen. In diesem Augenblick murmelte Aidshan zu sich selbst: »Auf wen wartest du, Aussätziger, willst du, daß dir jemand gratuliert?«

آه - آینه



آه
در زمان های خیلی خیلی دور دو پری دریایی، موج های آبی کوه پیکر را میشکافتند و پیش میرفتند، وهربار که یکی آه میکشید دریا طوفانی میشد.
پری اولی گفت:
-بیا به هم قول بدهیم که آه نکشیم، بگذاریم را حت پیش برویم.
پری دومی سخن او را پذیرفت و هر دو به همدیگر قول دادند که آه نکشند. اما پری دومی عهدش را فراموش کرد و وقتی آه کشید چنان طوفانی در
دریا به پا شد که پری اولی را برسنگهای ساحل کوبید و او دیگر هرگز نتوانست به دریا بازگردد.
پری دومی تنها ماند و به ساحل تنهایی افتاد.
مدتی بعد اهالی روستای گَمیچی به هنگام جمع آوری نمک درساحل دریا، پیکر بیجان آنها را در کنار هم یافتند.



Oh!

Vor langer Zeit schwammen zwei Meerjungfrauen durch die riesen Wellen.
Jedesmal wenn eine Meerjungfrau: „OH!“, sagte, stürmte das Meer.
Die erste Meerjungfrau sprach: Hörzu, wir versprechen uns gegenseitig das wir keinen Laut von uns geben.Lass uns bequem vor schwimmen.

Die zweite Meerjungfrau aber vergas ihr Versprechen,
als sie „OH“ von sich gab,
stürmte das Meer so stark, das ihn die erste Meerjungfrau erfasste und sie auf die Felsen warf, so das sie nicht mehr zurück konnte.

Die zweite Meerjungfrau blieb allein und fiel in das Tal der Einsamkeit.

Nach eingier Zeit, als die Bewohner des Dorfes Gameschie Salz an der Küste sammelten fanden sie die toten Körper der Meerjungfrauen nebeneinander liegend.

آینه
بهار وقتی به آینه نگاه کرد، درون آینه، تابستان را در کنار خود دید و لبخند شادی برلبانش نشست.
پنجره باز بود. باد شوری از سوی دریاچه ی ارومیه وزید و اندک گرد و غباری به روی آینه نشست. بهار غمگین و عصبانی شد.
آینه را بالا برد. تابستان در درون آینه فریاد زد:
-نه! آینه را نشکن، آینه را باید تمیز کرد.
صدا در گوش چهان پیچید.اما بهار آنرا نشنید.آینه را بر زمین کوبید، هم تابستان را شکست و هم خود را.

Spiegel
Als Bahar (Frühling) in den Spiegel sah, sah Sie, Tabestan (Sommer) neben sich und ein freudiges Lächeln saß auf ihren Lippen. Das Fenster war offen, ein von Meersalz erfüllter Wind vom Urmiasee bließ durch das Fenster und setzte ein wenig Staub auf den Spiegel. Bahar wurde traurig und wütend. Sie hob den Spiegel hoch, im Spiegel schrie Tabestan: „Nein! Zerbrich den Spiegel nicht! Du musst ihn reinigen .“ Diese Stimme hallte über die ganze Welt. Aber Bahar hörte nichts. Sie warf(schlug) den Spiegel zu Boden, zerbrach Tabestan und auch sich selbst.

Sonntag, 6. Februar 2011

چرا جنبش «خیابان» تنها ماند؟

2011.02.02
آ.ائلیار
تحلیل گر مسایل سیاسی

چرا جنبش «خیابان» تنها ماند؟
ضروریست برای درس آموزی از گذشته، این پرسش مطرح شود که چرا جنبش «رأی من کو؟» در مرکز تنها ماند و به غیر از چند شهر، در جاهای دیگر گسترش نیافت؟ رأس و بدنه، «هیچکدام» توجهی به خواسته های ملی-دموکراتیک مردمان گوناگون ایران نکردند. حتی نمایندگان رأس، تماس گیرندگان آذربایجانی را که حامی خواسته های ملی-دموکراتیک بودند،در تبریز از دفتر خود بیرون راندند. رأس و بدنه فکر میکردند بدون جنبشهای ملی- دموکراتیک میتوانند به اهداف خود برسند، که عملاً نشد. و تنها مانده و متحمل »ضربات بسیار سنگین» شدند. گرچه از سوی دیگر پایه های حکومت را به لرزه درآورده و دیدن حهان رانسبت به ایران تغییر دادند.
 
 
ندای جوانان ایران برای پایان دادن به دیکتاتوری حاکم به گوش میرسد.
در این رابطه پیشنهاداتی به ذهنم رسید که فکر میکنم توجه به آنها خالی از فایده نباشد.
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
ضروریست برای درس آموزی از گذشته، این پرسش مطرح شود که چرا جنبش «رأی من کو؟» در مرکز تنها ماند و به غیر از چند شهر، در جاهای دیگر گسترش نیافت؟
تحلیل این رویداد نشان میدهد خواسته های رأس و بدنه در مقایسه با هم ضمن اشتراکات، متفاوت و در بخشی نیز متضاد بودند.
1- رأس را به عبارت رایج « اصلاح طلبان » تشکیل میدادند.
2- بدنه را مردم و بیشتر مردم میانه حال و جوانان، مخصوصاً جوانان نسل سوم بعد از بهمن پنجاه و هفت، پدید آورده بودند.
الف: رأس در اندیشه باز گشت به قدرت و اندکی اصلاحات بود.
ب: بدنه میخواست برپایه ء فضای ایجاد شده، به یاری مردم، قدم به قدم جامعه را با روش مسالمت آمیز، دموکراتیزه کند. از شعار « رأی من کو؟» آغاز کرد و با تجربهء « خشونت شدید» حکومت، «دیکتاتوری» را مورد هدف قرار داد.
1- رأس میخواست حرکت را در چهارچوبهء خود« اصلاح طلبی اسلامی» محصور نماید.
2- بدنه بیشتر با آن چهار چوبه کاری نداشت. میخواست تا رفع دیکتاتوری پیش رود. ولی فاقد برنامه و رهبری متشکل بود. از اینرو بیشتر مجبور به دنباله روی از رأس گردید. و در کل «استقلال» لازم خود را تأمین نکرد.
بدنه تا حدی « رنگ» رأس را به خود گرفت. در شعار و نماد و دنباله روی.
رأس و بدنه، «هیچکدام» توجهی به خواسته های ملی-دموکراتیک مردمان گوناگون ایران نکردند. حتی نمایندگان رأس، تماس گیرندگان آذربایجانی را که حامی خواسته های ملی-دموکراتیک بودند،در تبریز از دفتر خود بیرون راندند.
رأس و بدنه فکر میکردند بدون جنبشهای ملی- دموکراتیک میتوانند به اهداف خود برسند، که عملاً نشد. و تنها مانده و متحمل »ضربات بسیار سنگین» شدند. گرچه از سوی دیگر پایه های حکومت را به لرزه درآورده و دیدن حهان رانسبت به ایران تغییر دادند.
اگر هم رأس به اهدافش میرسید، فقط بخش کوچی از خواسته های بدنه میتوانست تأمین شود. دموکراتیزه شدن و کردن ایران بدون خواسته های مردمان گوناگون آن ممکن و عملی نیست.
نتیجه:
1- جنبش مرکز تنها ماند: چون مردم «حکومتی های سابق» را در رأس دیدند.
2- بین مردم، «حرکت» در حدمت اهداف آنان ارزیابی شد.
3- وجود و خواسته های مردمان گونان ایران ندیده گرفته شد.
راهکار:
-در حرکتها و نوشته ها و شعار ها و برنامه های «عمومی»،بهتر است از هر آنچه که رنگ و بوی «رژیمهای آزمایش پس داده» را میدهد، دوری جست .
-بهتر است با ایده های عمومی و دموکراتیک، که نشان دهندهء «استقلال» جنبش باشد پیش رفت.
- پذیرش رفع تبعیض از مردمان گوناگون ایران و انعکاس دادن آن حمایت آنان را جلب، و مبارزه را همگانی میکند.
- درست اینستکه در «جنبش عمومی» موجودیت تمام نیروهای حاضر در جامعه را به رسمیت شناخت.
- بازتاب خواسته های زنان، جوانان و تمام اقشار و گروههای اجتماعی زحمتکش جامعه و حمایت از موضعگیری های مثبت رهبران نمادین، بدون دنباله روی و لطمه زدن به استقلال خود، ضروریست.
*
این نوشته میتواند مکمل نوشتهء پیشینم تحت عنوان«اهداف و مطالبات کوتاه مدت برای جنبش سبز» به حساب آید.
برگرفته از : ایران گلو.بال
انتشار از: کیانوش توکلی
منبع : ایران گلوبال
ارسال به شبکه های اجتماعی
نظرات :

همبستگی عمومی علیه دیکتاتوری


آ. ائلیار


همبستگی عمومی علیه دیکتاتوری، ناعدالتی اجتماعی و تبعیض


25


بهمن



Green Stencil Sticker_neda_ppower01

آقایان موسوی و کروبی برای روز دوشنبه 25 بهمن در خواست راهپیمایی کردند. متن در خواست به نقل
از سایت کلمه

:


جناب آقای نجار

وزیر محترم کشور
سلام علیکم
بدینوسیله به اطلاع می رساند که به منظور اعلام همبستگی با حرکت های مردمی در منطقه بویژه قیام آزادیخواهانه مردم تونس و مصر بر علیه حکومت استبدادی در کشور، درخواست صدور مجوز برای دعوت به راهپیمایی مردمی طبق اصل بیست و هفت قانون اساسی در جهت حمایت از قیام مردم این دو کشور مسلمان را در روز دوشنبه ۲۵ بهمن ساعت ۳ بعدازظهر از میدان امام حسین تا میدان آزادی را داریم.
مهدی کروبی، میرحسین موسوی
***
آیا حکومت مجوز راهپیمایی خواهد داد یا نه؟
-جواب مثبت بسیار ضعیف است. ولی به احتمال زیاد مثل دفعات گذشته این در خواست را ببهانه هایی رد خواهند کرد.
آیا رهبران نمادین برگزاری راهپیمایی را مثل گذشته لغو خواهند کرد؟
-. به احتمال زیاد در صورت عدم در یافت مجوز ،آنان با توجه به شرایط داخلی و جهانی ، بر برگذاری آن پای خواهند فشرد. و این تظاهرات و جوش و خروش سر آغازیست برای حرکتهای بعدی .
برخورد حکومت و مردم چگونه خواهد بود؟
- نیروهای حکومت از 22 بهمن تا روز بیست و پنجم ، که روز حرکت مردم است، استیصال شده و توان کافی برای مقابله نخواهند داشت. حضور پرقدرت مردم ضروریست.
آیا راهکار مشخصی میتوان برای مردم پیشنهاد کرد؟
- نه! مردم خودشان در صحنه ء عمل باید تصمیم بگیرتد چه بکنند و چه نکنند.از بیرون نمیتوان به آنان رهنمود داد.

ولی درکل
آنان میتوانند از تجارب جنبش های جهان ، به ویژه تونس و مصر و جنبش خیابان 88 استفاده کنند
ضرورت ایجاب میکند جنبش مردم را در هر جا که ممکن است گسترش داد. چرا که این حرکتها میتوانند نیروی حکومت را متفرق نموده و بستر مناسبی برای جنبشهای بعدی در تمام عرصه ها گردند، و همه نیروهای عدالت طلب و ضد دیکتاتوری و ضد تبعیض را با صف مستقل و خواسته های مشخص به حرکت در آورند
فعالین جنبشهای عدالتخاهانه و ضد دیکتاتوری و ضد تبعیض مردمان گوناگون ایران راهی بجز شرکت فعال در اینگونه مبارزات ندارند. کنار گیری به معنی ازدست دادن زمان و عرصه مبارزه است .
دموکراسی خواهی ، عدالت اجتماعی طلبی ، نفی تبعیض اهداف مشترک مردمان مختلف ایران است.





Dienstag, 18. Januar 2011

برای مردم نمیتوان راه تعیین کرد



آ.ائلیار
برای مردم نمیتوان راه تعیین کرد!
خیلیها بر آنند که برای «مردم ایران» راه تعیین کنند. غافل از اینکه نمیدانند برای مردم نمیتوان راه تعیین کرد! بلکه راه را مردم خودشان انتخاب میکنند و پی میگیرند. با حرکات و جنبشهایشان.
فقط باید کوشید راه مردم را که بر اساس خواسته هایشان پیش میگیرند شناخت. و در تقویت و سازماندهیشان کوشید. مسئلهء راه مردم ایران ساده و روشن است اگر برای آنان «راه» تعیین نکنیم.
راهی که مردم ایران بر پایه خواسته هایشان خارج از ارادهء من و شما انتخاب کرده و پی گرفته اند:
1- جنبشی در سرتاسر ایران پنهان و آشکار جریان دارد که میگوید:« دموکراسی و عدالت اجتماعی میخواهم و از دیکتاتوری بیزارم».
2- جنبشی در سرتاسر ایران در جریان است که میگوید:« ما مردمان متفاوت و گوناگونی هستیم که ضمن دموکراسی خواهی و عدالت طلبی میخواهیم اداره امور مربوط به خود را ، خودمان بدست بگیریم و درعین حال در سرنوشت کلان کشور نقش داشته باشیم».
اگر این دو جنبش و راه و خواسته را در یک فرمول خلاصه کنیم میشود « حرکت و جنبش دموکراسی خواهی و ادارهء امور خود با جهتگیری عدالت اجتماعی طلبانه». این راهیست که مردم ایران بخواهیم نخواهیم، ادامه میدهند.
تجزیه تحلیل آن هم نشان میدهد راهیست انسانی، به حق و به سوی پیشرفت.
شیوهء رسیدن به اهداف و مطالباتش نیز مسالمت آمیز و مدنی و سیاسی ست.
و همخوان با معیارهای جهانی.
خردمندانه است آنان که دوست دارند احساس مسئولیت کنند بهتر است «جای» خود را در مسیری که مردم میروند انتخاب کنند. و در حد توان خود یاور مردم باشند.
این راه مال ماست و تاریخ ماست که خودمان مینویسیم . هیچ نیروی خارجی و هیچ دیکتاتوری دستاوردهای آنرا به ما تقدیم نکرده و نخواهد کرد.
ما خودمان باید با نیروی همبستگیمان به این اهداف و مطالبات برسیم.
اپوزیسیون خودی با یکدست شدن حکومت از شرکت در قدرت سیاسی به بیرون رانده شد و روند تجزیه به سه بخش مردمی و میانه و حکومتی شدن دوباره را طی میکند.
پیروزی مردم در گرو ایجاد پیوند بین جنبش دموکراسیخواهی و عدالت طلبانه از یکسو، با جنبش خلقها و عمق بخشیدن به شکافها در نیروی حکومت، و حکومت با مردم، و همراه کردن اصلاح طلبان مردمی با خواسته های توده ها، از سوی دیگر، قرار دارد. جنبشها بر روی این شکافها بصورت طبیعی با جرقه هایی پدید آمده اوج میگیرند.
اگر این جنبشها از هدایت حرکات عاجز باشند به خواسته هایشان نخواهند رسید.
نیروهای ارتجاعی و نیمه ارتجاعی با قدرت گیری، تمام تلاشها را برباد خواهند داد.
حکومت به عنوان نهاد قدرت از یکسو خواسته های اقتصادی و ایده لوژیک و تبعیض گرانهء گروهای اجتماعی(طبقه و اقشار) حاکم که به شکل گروهای نظامی -اقتصادی - مذهبی متشکل شده اند ، را پیش میبرد و از سوی دیگر خود را خدمات رسان جامعه مینمایاند. اما شکافهایی بین خود و مردم دارد که با یک جرقه میتواند هستی او را به خطر اندازد. مردم با آمادگی، به هنگام جرقه، میتوانند جنبش را در مسیر تأمین مطالبات خود پیش ببرند.

Sonntag, 16. Januar 2011

زمان ِ« تغییر رفتار» ِدیکتاتور گذشته است.


آ.ائلیار
زمان ِ« تغییر رفتار» ِدیکتاتور گذشته است.
مقاله ء «آقای خامنه‌ای! فردوست‌ها از شما آریامهر میسازند » از آقای فرخ نگهدار، منتشر شده در سایتهای مختلف، به خاطر طرح موضوع ِوجود ِ امکان ِ« تغییر رفتار» ِدیکتاتور ، توجه مرا به خود جلب کرد. نکته گرهی در این نوشته انتخاب «زمان» سپری شده برای تغییر رویه «رهبر» بجای «زمان حال» از سوی ایشان است. ذکر برخی نکات در ارتباط با گره یاد شده و کلاً جنبش مردم ایران و آینده آن را ضروری میدانم.
آقای نگهدار مینویسند:
«من به تجربه دریافته ام که کسانی اصلاح طلب اند که تغییر رویه رهبران سیاسی را ممکن بشمارند...قبول می کنم. رجال سیاسی متفاوت اند. اما موثرترین عامل تنظیم کننده رفتار رهبران سیاسی این تفاوت ها نیست؛ فشاری است که از سوی بلوک های قدرت بر آن "رهبری" اعمال می شود.»
این« فشار» از چند طرف میتواند وارد شود:
الف- از سوی بلوک های قدرت در بالا
ب- فشار از بیرون درسطح جهانی
ج- فشار مردمان از پایین.
د-برایند فشار سه عامل بالا در یک زمان مشخص بر «رهبری».
باز مینویسند:«می توان نگذاشت کار به آنجا بکشد که کار از کار بگذرد و راه اصلاح مسدود شود...هنوز راه اصلاح باز است هرگاه رهبر جمهوری اسلامی ایران در رقابت سیاسی دخالت نکند و نهادهای قانونی کشور هر چه بیشتر قادر باشند مستقلا تصمیم گیری کنند. راه بازگشت مردم به پای صندوق های رای باز است هرگاه شما قدرت قانونی خود را به اهرم اجرای اهداف یک جناح تبدیل نکنید. خشتِ کج آن روز نهاده شد که شما به مجلس "حکم حکومتی" فرستادید. امروز کار به جایی کشیده که عده ای دوره افتاده اند که از شما برای آوردن سر رقبای انتخاباتی خود "حکم حکومتی" بگیرند و شما هنوز (به آوردن سر) تن نداده اید.»
با توجه به نکات بالا باید گفت:
جامعهء ایران و آقای خامنه ای دورهء اصلاحات در زمان آقای خاتمی را تجربه کردند. نشانی از« تغییر رویه رهبری و رهبران» دیده نشد. برعکس با دورهء آقای احمدی نژاد، اصلاحات سطحی را هم نفی کردند. و با سرکوب جنبش «رأی من کو؟» «زمان و شرایط مشخص تغییر رویه» را از دست دادند.
این برهه ها زمان مناسب تغییر رویه برای شخص آقای خامنه ای بود که شدیداً بر استمرار رویه استبدادی خود پای فشرد.
اکنون آقای خامنه ای و دیگر رهبران، تحت فشار برایند سه عامل بالا هستند.
اما این فشار سه زاویه یی به اندازه ای نیرومند نیست که حاکمیت را متلاشی کند. فشار مذکور با بپاخاستن مردم در سرتاسر کشور و فشار بیشتر جهانی وعمیق تر شدن تضادهای بلوک قدرت در بالاست که میتواند دیکتاتوری را از بین ببرد. اگر این فشار موجب شود که رهبران ایران بخواست مردم تن بدهند دیگر «کار از کار گذشته» است.
اکنون آنها «زمان تغییر رویه» را از دست داده اند. براساس ویژگیهای نظامی و ایده لوژیک مذهبی و تبعیض گرای خود تا هنگام متلاشی شدن هیچگونه تغییر مثبتی در رفتار خود نخواهند داد.
راه اصلاح مسدود شده و آقای خامنه ای از آنجاییکه «زمان» را از دست داده، به هیچ کدام از «هرگاههای» آقای نگهدار تن نخواهد داد. ایشان امیدوارند «رهبری» در این زمان و شرایط رفتار خود را دگرگون کند ولی فراموش میکنند که «زمان از دست رفته» دیگر باز نمیگردد.
دیکتاتورها وقتی میتوانند تغییر رویه دهند که زمان را از دست نداده باشند. و معمولاً هم آنرا از دست میدهند و کار از کار میگذرد.
*
آقای نگهدار بجای اینکه به فکر «قدرت و رهبری در بالا» باشد بهتر است در اندیشهء پایین یعنی «مردم» باشند که چگونه بعد از رفع دیکتاتوری نیروهای دموکرات و ضد تبعیض و سکولار با همبستگی متقابل کنترول اوضاع را دردست گیرند؟ و این نیروها چگونه میتوانند برای تغییر حاکمیت بین خود همبستگی ایجاد کنند؟
رهنمود دادن به حاکمیت یعنی نشناختن مختصات و خصوصیات آن. با این امید که حکومت به آنها گردن بگذارد.
رویدادها نشان میدهند که اکنون مسئله مردم ایران نه اصلاح دیکتاتوری بل تغییر و رفع آنست. در این رابطه توجه به نکات زیر را مفید میدانم:
در ایران همبستگیهای کاری با شروع جنبش بوجود میایند و با اوجگیری و گستردگی آن اوج میگیرند.
این از خصوصیات سیاسی نیروهای فعال جامعه ایران است. اینست که پیش از جنبش همبستگیها ضعیف و کاری نیست.
نیرو یا نیروهایی که از سازماندهی و قدرت توده ای خوبی برخوردار باشند امکان و شانس بدست گرفتن قدرت را بیش از دیگر نیروهادارند.
وظیفه نیروهای مترقی ست که به این مسئله بسیار اهمیت داده و قبل از توفان برای کنترول آن با برنامه روشن و مشخص، خود را متشکل و آماده سازند. وگرنه در میان «آشوب» قدرت گیری نیروهای ارتجاعی و نیمه ارتجاعی به خوبی امکان پذیر است.
اگر نیروهای مترقی بدرستی سازماندهی و متشکل شوند امکان سرکار آمدن یک حکومت با ویژگیهای فدرال دموکراتیک در ایران از زمینه فرهنگی و سیاسی کافی برخوردار است.
بارها آرزو و امید ایجاد یک «تشکل عمومی» برای کمک به مبارزه داخل را در خارج از کشور مطرح کرده ایم، ولی همچنانکه پراتیک نشان داده این امر تحقق نیافته است چرا که تحقق پذیر نیست، چون از بستر خود، ایران و مبارزه جاری و جنبشها دور است و خلاف خصلت همبستگی کاری نیروهای فعال ، که در میان جنبش پدید میاید، میباشد.
بنابرین « تشکل عمومی» مردم ایران ، با توجه به ویژگیهای نیروهای مترقی ، با احتمال قریب به یقین «در میان جنبش سراسری» امکان پذیر خواهد شد.
برای چنین روزی تشکلها و سازماندیهای قبلی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
*
دید آقای نگهدار در مقاله خود نه متوجه مردم و آینده جنبش و رفع استبداد بلکه توجه یک جانبه به حکومت و توهم تغییر رویه «رهبری» ست. چیزی که روند حرکت آقای خامنه ای نشان میدهد عدم امکان تغییر رفتار اوست.
او بخوبی میداند تغییر رفتار ، فرجامش تغییر حکومت و حاکمیت است.