Samstag, 18. Dezember 2010

همیشه راههای درستی برای مقابله با استبداد وجود دارد


آ. ائلیار

همیشه راههای درستی برای مقابله با استبداد وجود دارد 

http://pic30.persiangig.com/z/976/%D9%85%D8%B1%D9%8A%D9%84%D8%A7-%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B9%D9%8A.jpg

مریلا زارعی بازیگر سینما و تئاتر در سيستان بلوچستان
هیچ دیکتاتوریی، با هرگونه خصوصیت، هیچگاه نتوانسته و نمیتواند «همهء راهها» را به روی مردم و مبارزان مترقی ببندد.برای ذهن آگاه همیشه راههای درستی برای مقابله با استبداد وجود داشته است. جوانان آگاه بلوچ و حتی دیگر جوانان مترقی خلقها و ملتها در سراسر ایران بخوبی میدانند که « دید ِبسته بودن همه راه‌ها به روی مردم» یک دید کهنه و نادرست است.

نقد « انفجار در بلوچستان» نوشتهء رضا حسین بر
آقای حسین بر گرامی،
1- از کدام «وسایل ارتباط جمعی» سخن میگویید که به قول شما«در باره جنایات جمهوری اسلامی در بلوچستان کاملا سکوت میکنند»؟ درکل دو دسته «وسایل ارتباط جمعی» وجود دارد. حامیان مردم و حامیان حکومتها . تا آنجاییکه اینجانب اطلاع دارد دسته اول همیشه نسبت به توان خود « جنایات» و تمام ستمگریهای حکومت علیه مردمان گوناگون جامعه را انعکاس داده و محکوم کرده اند.
2- اما درست است که راه و عملیات کشتار«جندالله» را تأیید نکرده اند و حتی « محکوم» نیز نموده اند. چرا که راه «جوان بلوچ» را راه «جندالله» ارزیابی نمیکنند و این هم «کار» درستی ست. جوان بلوچی که در حرکت خود «عنصر آگاهی» را کنار نمیگذارد میداند جایگزین «دیکتاتوری فاشیستی» «رفع ستم ملی و دموکراسی» ست. و برای رسیدن به این هدف، وسیلهء ضروری ِ اقدام، «مبارزه سیاسی و مدنی مسالمت آمیز» میباشد. با ابزار و ایده های «جندالله» نمیتوان به هدف رسید.
3- تمام جوانان بلوچ راه «جندالله» را نمیروند. بیشتر این جوانان آگاهتر از آن هستند که تضاد ِراه ِ«رفع ستم ملی و دموکراسی» را از طریق «مبارزه سیاسی و مدنی مسالمت آمیز»، با راه ِ«بنیادگرایانه و کشتار آدمها» ندانند و به بیراهه روند.
4- جوانان آگاه بلوچ و حتی دیگر جوانان مترقی خلقها و ملتها در سراسر ایران بخوبی میدانند که « دید ِبسته بودن همه راه‌ها به روی مردم» یک دید کهنه و نادرست است. هیچ دیکتاتوریی، با هرگونه خصوصیت، هیچگاه نتوانسته و نمیتواند «همهء راهها» را به روی مردم و مبارزان مترقی ببندد.برای ذهن آگاه همیشه راههای درستی برای مقابله با استبداد وجود داشته است. راههای درست برخلاف کجراهه ها همیشه طولانی و سخت بوده و نیاز به استقامت فوق العاده و آگاهی و هوشیاری بسیار داشته اند.راههای درست نه آسانترین، بل دشوارترین راهها بوده و هستند.
5- مردم هیچگاه از «نفس زندگی» بیزار نبوده و نیستند. مردم فقط از «شکل و فرم» زندگی در زیر سلطهء استبداد بیزار بوده اند. و همیشه و در هر شرایط طاقت فرسایی «ارزش زندگی کردن» را به دیده گرفته و حتی به صورت هنرمندانه ای آنرا در فرهنگ مردمی و شفاهی و فولکلوریک خود انعکاس داده اند.
6- برای جوانان آگاه و خلق بلوچ، همیشه همه چیز « مهم» بوده است. از اخلاق و زندگی انسانی گرفته تا ستم و کشتار ستمگران و افراد کجرو، تماماً مهم بوده و هستند. هر خبر و حرکت درست و نادرست با سرنوشت خلق بلوچ و حتی با سرنوشت دیگر خلقها در ارتباط بوده و هست.
7- حکومتهای دیکتاتور فقط به «اجبار مردم» اسلحه را کنار میگذارند ولی کجروان تنها با رسیدن به «آگاهی» و تشخیص درست از نادرست قادر اند راه خود را اصلاح کرده و راه مبارزات مردمی را پیش بگیرند.
8- « همت» بدون تشخیص درست راه مبارزه نتنها مفید نیست بلکه ضربه زننده به مردم نیز هست. بکوشید قلمتان برای روشن کردن راههای درست مبارزه به حرکت درآید. این یگانه انتظاری ست که جوانان بلوچ از قلمزنان خود دارند.
9- بلوچستان شدیدترین نقطه ء «ستم حاکمیت استبدای دیروزی و امروزی» و «ستم مضاعف ملی» وارده بر مردم، در جامعه ایران است. چرا که خلق بلوچ با زندگی بر روی خاک ثروتمندترین استان، فقیرترین و محرومترین و ستمدیده ترین خلقهاست. این ستمدیدگیهای دوگانهءفوق طاقت بشری آنان را به عمیق ترین یعنی محرومترین نقطهء جامعه فروبرده است.از نظر وضع فرهنگی و اعتقادی و اقتصادی و سیاسی و مدنی وخیمترین ومتضادترین مناطق است.
مبارزه در جهت رفع ستمگریهای حاکمیت فاشیستی برای رسیدن به دموکراسی و رفع ستم ملی «حق» مسلم خلق بلوچ و پیشروان و پیشآهنگان آن است.
اما راه درست مبارزهء خلق کدام است؟ راه «مبارزهء خلق» یا ملت، همیشه خلقی و جمعی بوده است.افراد و گروه ها و سازمانها و احزاب و تشکلها همیشه با همراهی و هدایت اعمال و حرکات جمعی توانسته اند به کوششهای خود معنا و مفهوم مردمی و درستی بدهند. چرا که حرکات جمعی و مردمی بازتاب خواسته های آنان، و دفاع از آنها، معنای مردمی بودن اعمال افراد و تشکلها بوده است. بنا بر این هر عملی که گوشه ای از مبارزات جمعی بوده و یا در خدمت آن بوده درست، و عکس آن نادرست بوده است. اعمال و کوششهایی که ربطی به «مبارزات جمعی و خلقی» نداشته انداز آنجایی که با حرکات مردمی بیگانه بوده اند به حق نادرست به حساب آمده اند.
حرکات صنفی و مدنی و فرهنگی و حقوقی و سیاسی و مانند اینها تماماً در خدمت و بخشی از کوششهای جمعی، بوده است . اینست که قسمتی از مبارزه خلق را شامل میشوند.
ترور و بمب گذاری و آدم کشی و حتی جاسوس کشی و اعدام، «کار خلق» نیست و ربطی به مبارزه «جمعی و مردمی» ندارد. اینها و مانند اینها بیگانه با نفس « مبارزه مردمی» بوده و هست.
باید با شیوه ها و ابزار مناسب، یعنی منطبق با شرایط مشخص و سازگار با موقعیت ، و همخوان با معیار های متمدنانه جهانی ، از حقوق خود در برابر دیکتاتوری دفاع نمود.
شیوه مقابله دیکتاتور ها همیشه : اختناق و تبلیغات، تعقیب و دستگیری، شکنجه و زندان ، و اعدام و ترور و لشگر کشی بوده است.
در ایران یک حکومت مستبد و ارتجاعی و فاشیستی تا دندان مسلح که جز دروغ و شکنجه و تجاوز و کشتار شیوه دیگری نمیشناسد ، بر سر کار است.
در سرتاسر ایران مبارزهء مردم نشان میدهد که توده ها از هر صنف و قشر و طبقه و ملیتی جانشان از ستمهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، جنسی و فرهنگی و ملی و غیره به لب رسیده است. این مبارزه، گاهی نهان بوده و گاهی آشکار. ولی سی و چند سال است که ادامه دارد.
ملیتهای مختلف از انقلاب مشروطیت تا کنون در پی احقاق حقوق خود که جزء حقوق بشر است و جدا از برابر حقوقی همه خلقها نیست ، و خواهان نقش تعیین کننده در اداره امور سراسری هستند، از هیچ کوشش و مبارزه ای دریغ نورزیده اند و در گردونه های حساس تاریخی نیز چه بسا حماسه ها آفریده اند، همچنان در مبارزه اند.
سرگذشت جمعی ما نشان میدهد حکومتهای مستبد، دیکتاتور ، در طول تاریخ هرگز به میل خود به خواستهء مردم تن نداده و نمیدهند. اگر توازن قوا در میدان نبرد به «قدر کافی» به سود مردم باشد حکومت در برابر خود دو راه بیشتر ندارد: با کمی دور اندیشی و تدبیر خواست مردم را می پذیرد تا به کلی نابود نشود. و یا فاقد دور اندیشی و خرد است که در این حالت تا نابودی کامل در مقابل مردم میایستد، و سرانجام هم از بین میرود.
علت مقاومت استبداد همیشه «حفظ حاکمیت» خود بوده است. در راه حفظ چنین حاکیمتی شخصیتهای برجستهء نظام ، مبتلاء به بیماریهای روانی مختلف، کم نبوده اند.
همیشه در مقابل خلق یک میدان مبارزه بوده و هست، «میدان مبارزه مسالمت آمیز». اما دیکتاتوری همواره در دو میدان ِ مسالمت آمیز و غیر مسالمت آمیز علیه مردم جنگیده و میجنگد. و تلاشش آنست که خلق را « زود هنگام» به میدان غیرمسالمت آمیز بکشاند، که در این جبهه قویست، و کار را یکسره کند.
نباید به آن میدان وارد شد. اما معمولاً «دیکتاتوری» بالاخره در «صورت توان»، خلق را وارد این میدان میکند.
«دیر هنگام » و «علی رغم میل خود» ، خلق وارد این میدان میشود. در این حال باید «هدف گرفتن میدان غیر مسالمت آمیز» از دست دیکتاتور و کشاندن او به «میدان مسالمت آمیز» و شکست دادن دیکتاتوری باشد.
پیروزی بر استبداد حاکم بدون همگامی جنبش ملیتها ممکن نیست، و همینطور پیروزی جنبش میلیتها هم بدون همیاری و همگامی سراسری مردم و استقرار دموکراکسی در سرتاسر ایران امکان ناپذیراست . مبارزه علیه دیکتاتوری رژیم حاکم و مبارزه ملی مکمل یکدیگرند. هر دو جنبش و حرکت باید با حفظ استقلال و خواسته های مشخص خود دست یاری و همکاری به هم بدهند.
ملیتها و همهء مردم ایران تنها با استقرار دموکراسی میتوانند به خواسته هایشان برسند.
خواست عمومی مردم ایران تغییر دیکتاتوری به دموکراسی ست . یعنی
استراتژی جنبشهای «دموکراسی خواهی و ملی» در ایران «بر قراری دموکراسی» ست.
این جنبشها باید متشکل شده و خواستهای خود را به حکومت، ولو به اجبار، تحمیل کنند.
باید از طریق اتحاد عمل، گرد یک برنامه حداقلی و مترقی و مشترک، توازن قوا را به نفع خود تغییر دهند.
بسیار ضروریست که اتحاد عملی جنبشها تمام نیروها را گرد خود جمع کند. بدون این قدمها حرکتها اسیر حوادث خواهند شد.
برنامهء مشترک باید خواسته های مهم همه خورده جنبشها و جنبش ملیتها را در خود به گنجاند.
اوپوزیسیون در خارج نقش بسیار بزرگی میتواند در این عرصه به عهده بگیرد.
با احترام

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen