Samstag, 11. Dezember 2010

پیشه وری و دختر ستارخان


آ. ائلیار
پیشه وری و دختر ستارخان
در پاسخ نوشتهء آقای اسماعیل نوری علا
متأسفانه بعضی از شاعران و نویسندگانی که از عرصه ادبیات پا به عرصه سیاست گذاشته اند به کجراهه افتاده اند. علت این مسئله هم دوچیز است:
1- عدم تجربه کافی در سیاست. 2- فراموشی یک اصل اساسی که هم شامل ادبیات است و هم سیاست: یعنی اصل «دفاع از مردم و آزادی».
آقای محمود دولت آبادی با موضعگیری های سیاسی در رابطه با رفسنجانی و آقای اسماعيل نوری علا ی شاعر با اینگونه نوشته ها، ویا شعر های سیاسی شاعر ارجمند آقای اسماعیل خویی ، معروفیت خاصی دارند.
من واقعاً دلم میسوزد به این نویسندگان و شاعران! آقای اسماعیل خویی بعد از آنهمه شعرهای زیبا و هنری و مردمی اکنون « شعر را تبدیل کرده به مقاله سیاسی». این یعنی «به سلامت گفتن به شعر». یعنی خداحافظی با شعر. این واقعه نباید در زندگی هیچ شاعری اتفاق بیفتد.
آقایان دولت آبادی و نوری علا را چه کار به سیاست؟ سیاست غیر از دانش و تجربه، هنری هم دارد؛ که این عزیزان فاقد آنند. سیاست ِادبیات همان خلق آثار هنری و مردمی و آزادی بخش است. قلمزن عرصه ادبیات کارش پیکار در عرصه سیاست نیست. این عزیزان حد اقل باید از تاریخچه کانون نویسندگان ایران درسهای لازم را بیاموزند، چیزیکه ابداً توجهی بدان ندارند.
شاملو با آن عظمتش در مقابل چشمان آنها ایستاده ولی اینان اورا نمیبینند. و این سخن او را فراموش میکنند که گفته بود: مردمیکه عکس رهبر خود را در ماه میبیند به فرهنگ و ادبیات نیاز دارد نه به سیاست. براستی کار سترگ زحمتکشان ادبیات مردمی، نه حکومتی و وابسته، همان عرصه ادبیات و فرهنگ است. سیاست معمولاً به شخصیت ادبی آنان لطمه زده است. سرگذشت زنده یاد به آذین عبرت آموز است.
**
برگردیم به نوشته آقای نوری علا، به «ايران يکپارچه»: گفتیم در ادبیات اصلی داریم بدین معنا:« دفاع از مردم و آزادی». یعنی «در میان مردم بودن واز حقوق انسانی و آزادی آنها دفاع کردن». اگر مردمی، تأکید میکنم اکثریت مردمی، نه حزب و یا سازمانی، بخواهند از ایران جدا شوند آیا جای یک شاعر یا نویسنده مردمی در کنار تانکهای حکومت است یا در میان آن مردم؟ اصل ادبیات میگوید جای تو در میان مردم و دفاع از آزادی آنهاست. نه در جلو تانکها بل در مقابل آنهاست. برای نویسنده مردمی خواسته های انسانی و به حق و آزادی مردم مهم است نه هیچ چیز دیگر. این مسئله هم اما و اگر ندارد.
آقای نوری علا هنوز که هنوز است متوجه این مسئله نشده اند. اینست که فرق و تفاوتی بین ستارخان و پیشه وری میبینند. راه پیشه وری و جنبش آذربایجان ادامه راه ستارخان بود نه چیزی در مقابل و متضاد با آن. اکنون نیز جنبش نوین آذربایجان ادامه راه پیشه وری و جنبش زمان اوست. این حرکتها اگر شکست هم بخورند با قدرت صدها برابر پرتوانتر تا رسیدن مردم آذربایجان به حق و حقوق خود ادامه خواهند داشت. نه تنها آذربایجان بلکه تمام خلقها و ملتهای ساکن ایران این مبارزه را ادامه خواهند داد.
تا آنجاییکه اینجانب درک کرده، مردمان گوناگون ایران یا به قول شما اقوام، به ویژه آذربایجان، میخواهند «راه دموکراسی و عدالت اجتماعی و استقلال و اتحاد را خودشان داوطلبانه و با آگاهی کامل و تصمیمگیری آگاهانه و آزادانه طی کنند». اگر مثل زمان پیشه وری بزرگ نیروهایی بخواهند با «اجبار و توپ و تانک» راهی به مردمان گوناگون ایران تحمیل کنند «آذربایجان راه خود را به تنهایی خواهد رفت». این سخن را هرگز نباید فراموش کرد.
و این تنها آذربایجان نیست بلکه دیگر خلقها هم همین وضعیت را دارند.
سرتاسر کردستان به خاطر اعتراض به اعدام فرزندانش کل منطقه را به سوگ و تعطیلی کشاند و آذربایجان برای اعتراض به توهین به شخصیت یک ملت به صورت میلیونی به خیابانها ریخت، اینها اخطاری بزرگ برای آنانی ست که «اتحاد داوطلبانه خلقها» را به هیج میگیرند و برای این مردمان نقشهء کجراهه ها را طرح میکنند و یا به فکر توپ و تانک اند.
ایران برای «صلح و دوستی و دموکراسی و پیشرفت و اتحاد و استقلال» راهی به جز راه « اتحاد آگاهانه و داوطلبانهء خلقهای ساکن آن» راه دیگری ندارد.
«تعهد» هر روشنفکر و نویسنده و شاعر «به هنرمردمی وانسان و آزادی» ایجاب میکند که جای خود را در میان مردم بجوید. مثل ساعدی گوهر مراد، آن جان جاودانه. و یا به مانند براهنی عزیز، این شخصیت ادبیات جهانی. و یا مثل زنده یاد صمدبهرنگی، این غول تعهد.
ادبیات بهتر است به کار خود بپردازد. آقای اسماعیل نوری علا به اشتباه بزرگی دچار شده اند که پا به عرصهء سیاست گذاشته اند.
آقای اسماعیل نوری علا هنوز نتوانسته اند خود را از چهارچوبه تفکر « یک فرهنگ، یک ملت و یک کشور» رها کنند.
*
اتحاد عملی نیروهای مترقی اپوزیسیون، با حفط صف مستقل، گرد حداقل خواسته های مشترک، برای رفع حاکمیت مستبد و تبعیض گر،آرزوی تمام آزادیخواهان است. اما متأسفانه « آگاهی» نیروهای مترقی اپوزیسیون هنوز بعد از سی و چند سال در حدی نیست که این آرزو را تحقق بخشد. «زندگی» سخت این درس را به بهای بسیار گرانی به او خواهد آموخت.
*
یاد جنبش آذربایجان و کردستان و شهیدان بیست و یک آذر جاودانه باد.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen