Montag, 25. Oktober 2010

مسئله ملی آذربایجان از منظری دیگر

آ. ائلیار

مسئله ملی آذربایجان از منظری دیگر

به چه نوع تفکرات ذهنی نیاز داریم؟و آنها چه ارتباطی با مسایل ملی ما دارند؟آیااساساًاندیشه های ذهنی متوانند تأثیرات مثبتی در زندگی ما داشته باشند؟آیا درهم آمیختن فرهنگ حاکم بافرهنگ مردم درست است؟آیا بازتاب آرزوهای خلقها درادبیات متضاد یکدیگر اند؟چه راهی برای حل مسئله ملی در ایران به ویژه در آذربایجان میتوان پیش گرفت؟ و مانند اینها مسایلی هستند که سعی میکنیم پاسخی برای آنها در ورای بینشهای رایج بیابیم

تفکر خاصیت مغز بشر است. عملی ست برای "شناخت" . شناخت ِهر آنچه که عینی و ذهنی ست. شناخت ِمطابق با علم، غیر مطابق باعلم و یا آمیخته با هم. یعنی انواع تفکر عبارت است از
عینی-
ذهنی-
عینی-ذهنی-
.که آنها را "علمی" و "غیر علمی" و "علمی-غیرعلمی" هم میتوان نامید

.شخص توسط این سه نوع تفکر به یک "شناخت" فردی میرسد.انسان بیشتر نوع سوم آنر را به کار میگیرد
یعنی برای شناخت، نوع تفکری که معمولاً ما به کار میبریم " عینی-ذهنی" ست. چون تفکر خالص ِعلمی و یا غیر علمی، در حالت معمولی ممکن نیست
هر گاه وضعیت و"امکانات" محیط، ِدر یک زمان و مکان مشخص، یکی از این "گونه های تفکر"را تقویت کند جامعه در آن عرصه پیش میرود. عکس مسئله هم صادق است
تفکر غیر علمی یا ذهنی و خیالی هم یک نوع شناخت است. آنجا که اندیشه علمی ممکن میباشد اندیشه ذهنی غلط است. و شناختی نادرست میباشد. ولی زمانی که در موضوعی، علمی در کار نیست، انسان برای توضیح پدیده ها به نا چار از قوه تفکر ذهنی و خیالی استفاده میکند
مقوله "خیال" واندیشه خیالی، در جایی که "تفکر علمی" کاربرد ندارد یگانه وسیله مفید شناخت است
"افسانه" ها همه خیال اند دانش سینما آنها را علمی کرده است. ولی این دانش قادر به خلق هیچ افسانه ای نیست. تنها خیال است که میتواند آنها را بیافریند. و شناخت ویژه ای که از پدیده ها لازم است به انسان بدهد
آیا افسانه ها قادراند شناختی مفید به انسان بدهند؟ جواب دانش ادبیات مثبت است. جهان تفکر ذهنی، دانش خود را دارد و در حقیقت خود را با ابزار علم توضیح میدهد. از این رو ادبیات خود دانشی است. نفی آن نفی بخشی از دانش بشر است
در بعضی عرصه ها تنها تفکر غیرعلمی ست که میتواند تصاویری از روابط پدیده ها به ما بدهد و بشناساند
"خیال" با بررسی روابطی که بین خود پدیده های تصاویر با بیرونشان میتواند وجود داشته باشد نوعی احساس زیبا شناختی در انسان ایجاد میکند که تنهااز عهده اندیشه ذهنی برمیاید.خرافات بخش منفی این جهان است که تأثیر مخربی بر زندگی انسان میگذارد
دنیای خیال برپایه تفکر غیر علمی فقط یکی از دنیاهای زیبای انسانی ست. این جهان، با زدودن خرافات از آن ، ضروری،مفید،مثبت و روشنایی بخش است. اما اجازه ندارد به جای دنیای علمی بشر بنشیند. این دو جهان مکمل یکدیگراند

در ایران شرایط " اقتصادی و اجتماعی و سیاسی" جامعه، از آغاز تاکنون، "امکانات ضروری" برای رشد تفکر علمی و فلسفی و فرهنگی ایجاد نکرده است. انسان دیروزی و حتی امروزی تنها توانسته خود را از مرگ حتمی نجات بدهد. استبداد و فقرو جنگ هزاره ها در درجه اول جلو رشد تفکر علمی و در درجه دوم ذهنی را سد کرده است
بنابرین همیشه و در همه عرصه ها منافع کوتاه مدت حاکمیت در نظر بوده است نه مردم
همه خلقها در جغرافیای ایران همیشه تحت ستم بوده اند
حاکمیت از همه چیز به نفع خود و برای بقا وجودش استفاده کرده است . به خاطر منافع حاکمیت و وابستگانش در جامعه
جلوه های فرهنگی-سیاسی حاکمیت ها ، در طول تاریخ هیچ ربطی به مردم فارس و عرب و ترک و کرد و دیگران ندارند. تمام ستمگریها در تمام عرصه ها، از سوی حکام مستبد علیه مردمان بیگناه صورت گرفته است. عامل اصلی ستم ملی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و طبقاتی و جنسی و غیره حاکمیتها بوده اند. و پای مردم را هم اینان با زور و فریب به میان کشیده اند. در عمل و جهان بینی "هیچ مردمی" ستمگری علیه مردمان دیگریا خودی درست قلمداد نشده است. فقط یک مشت زورگو و جاه طلب و نیرنگ باز و خونریز و جاهل معمولاً زمام امور را بدست گرفته و مردم را به خاک و خون نشانده اند. استثناها به کنار. قاعده مد نظر است
افسانه های مردمی و نه اقشار و طبقات حاکم، که جلوه هایی از خلاقیت آزادانه و دموکراتیک مردم اند همیشه ستمگریها را نکوهش کرده اند. چه درعرصه عشق و محبت، و چه در عرصه برده داری. زنده یاد صمد بهرنگی مینویسد
«درمحیط های جغرافیایی و از حوادث و شرایط تاریخی گوناگون افسانه هایی با خصوصیاتی متنوع زاده میشوند. مثلاً آنچه در نظر اول درفولکلور سیاه پوستان دیده میشود رنج و حسرت عضیمی است که در طی هزاران سال بردگی و استثمار شدن برآنها سنگینی کرده است و لاجرم در فولکلورشان منعکس شده است.»مجموعه مقالات
در این بایاتی آذربایجانی سخن از مرگ جانهای شیفته و بی سرو سامانی باغهاست

«عاشیق باشینا باغلار
زولفون باشینا باغلار
بولبول ئولدو گل ئولدو
قالدی باشینا باغلار

فارسی

عاشق به سر میبندد
زلفش را به سر میبندد
بلبل مرد، گل مرد
باغها بی سر و سامان ماند.» مجموعه مقالات

خلق آذربایجان در فولکلور خود اعمال ستم و بردگی را از سوی هرکس که باشد زشت و ناعادلانه شمرده است. در این دو بیتی تکیه برعشق و دوستداشتن تنها امیدی ست که میتواند انسان را از بردگی رهایی بخشد. حرف دل دختریست در باره عشقش اش در شرایط اسارت

«آپارار تاتار منی
قول ائدر ساتار منی
سئوگیم منی ایسترسه
آختارار تاپار منی

ازفرهنگ شفاهی

فارسی

تاتار مرا میبرد
برده کرده و میفروشد
اگر عشقم مرا دوست داشته باشد
میجوید و پیدا میکند

همه مردمان گوناگون این کشور که به حق و براستی از تمام ستمگریها پاک اند، برای نجات خود از نابودی، چاره ای جز مبارزه مشترکت با حفظ صف مستقل و خواسته های به حقشان، راه دیگری ندارند. در ایران، در "هیچ شرایط بحرانی"، امکان پیروزی و سعادت، برای هیچ خلقی به تنهایی فراهم نخواهد شد. اینجا انزوا و تنهایی یعنی شکست
آنان که در سیاست برنامه های غیر عملی و خیال انگیز دنبال میکنند به کجراهه میروند، راه درست اینست که نیروی تفکر علمیشان را بکارگیرند و به خواسته هایی که عملی میباشند اکتفا نمایند
با درک درست شرایط، با مبارزه مشترک و حفظ خواسته های عملی و واقع بینانه، امکان "تعیین سرنوشت و رفع ستم ملی در داخل اتحاد همگانی"، و حفظ جغرافیای مشترک، امکان پذیر و قابل تحقق ست. تمرکز نمایندگانی از سوی قدرتهای پیرامونی داخل کشور در نقطه مرکز، میتواند قدرت مرکزی را تعیین کند
سیاست درست و عملی اینست که همه تلاشها در این سمت و سو صورت پذیرند
در آمیختن فرهنگ انسانی توده های مردمان گوناگون با فرهنگ ضد انسانی حکومتها، و یکی انگاشتن آنها، و نسبت دادنشان به یک ملیت تحت ستم اسبتداد، و حاکم خواندن آن ، و محکوم کردن فرهنگ یکدیگر، عملی ست نادرست و موجب لطمات جبران ناپذیر در صلح و دوستی خلقها میشود؛ که به زیان رهایی خلقها و در درجه اول به ضرر جنبش ملی-دموکراتیک آذربایجان است
مانع اصلی رهایی ملّیتها از ستم ملی و استبداد در ایران حکومت حاکم است
قدم اول تشکیل جبهه آذربایجان، قدم دوم ایجاد جبهه سرتاسریست، بعکس غیر عملی میباشد نباید نیروی خود را در رابطه با موضوعات فرعی وغیرعاجل ضایع کرد
حمایت یک چیز ارادی نیست. پایه عینی و ذهنی، لازم دارد
سیاست حمایتی یی که فاقد پایه و اساس باشد محکوم به شکست است و یا تحقق نمی پذیرد
ائتلاف و یا حتی حمایت و همکاری با وجود " اختلافات و تضادها" ، نمیتواند تحقق یابد و خواسته ای خیالی ست برای انجام هرعملی تأمین حداقلها ضرورت دارد.عدم نفع حکومت نباید ناقض حداقلهای یک حرکت باشد. در غیر این صورت همکاری به وجود نمیاید
آمدن و رفتن حکومتها باید در خدمت خواسته های ملی دموکراتیک آذربایجان و دیگرخلقهای تحت ستم باشد
شرکت در "تغییر" ، بدون و جود حداقل خواسته ها عملاً ممکن نیست
تدوام مبارزه در خدمت رد بقای استبداد است، که در دستور روز قرار دارد
کمبود چشمگیر مبارزه مشترک تنها مختص آذربایجان نیست و ضعفی عمومی ست. علل عام و خاصی هم دارد
دیالوگ و ائتلاف کاری دو طرفه و چند سویه است که با وجود مشکلات درونی طرفین، تلاش در رفع آنها نمیتواند تاکتیک محوری باشد. قدم اول انسجام و تشکل درونی ست. یعنی تشکیل جبهه متحد آذربایجان
حل "مسئله ملی" و " استبداد" در ایران بدون همبستگی حرکات ملی- دموکراتیک و جنبش دموکراسی خواهی سرتاسری ممکن نیست. "عدم همگامی نیروها" در این دایره شکننده است
جنبشهای مترقی کنونی باید مسایل مبرم خودرا در دستور روز قرار بدهند و از پرداختن به مشکلات روزگاران دیگر و یا از درهم آمیزی مسایل خود با مشکلات همسایگان بپرهیزند. راههای انحرافی نیروی جنبشها را به هرز میبرند
جنبش دموکراسی خواهی سراسری باید توجه داشته باشد که به تنهایی به دموکراسی نخواهد رسید. نیاز به اتحاد عملی با حرکتهای ملی - دموکراتیک دارد. در ایران راه دموکراسی از راه رفع ستم ملی میگذرد. و بدون رفع آن نیز هیچ حکومتی نمیتواند دموکراتیک باشد
شکست در انتظار تکروان است. جنبش دموکراسی خواهی سراسری، باید از دنبال کردن تکروانه راه رسیدن به حکومتی ماهیتاً نیمه دموکراتیک با اندکی حقوق فرهنگی برای خلقها صرف نظر کند شرایط موجود این نیمه راه حلها را پشت سر گذاشته و آنها دیگر پاسخگوی نیاز مردم و جامعه نیستند پیگری آنها ، نتیجه ای جزمناقشه و انحراف و شکست ندارد
رهروان این سیاست یا سیاستهایی شبیه آن باید بدانند پاسخ عدم پذیرش فدرالیسم " استقلال" است
و این مسئله هم جامعه را در بحران غیر قابل کنترول فرو خواهد برد که به زیان همگان است. اینجا ارتجاع و نیروهای مداخله گر خارجی آماده اند که دیکتاتوری دیگری را بر مردم تحمیل کنند
اتحاد عملی نیروهای مترقی برای برکناری حاکمیت استبدادی موجود و برپایی حکومتی فدرال و دموکراتیک جهت اجرای حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی، منشور حقوق بشر، عدالت اجتماعی، رفع ستم ملی و جنسی، آن اهدافی ست که میتواند مردم سرتاسر ایران را برای ساختن یک زندگی مدرن و نوین به حرکت در آورد
شکست بن بست مسئله ملی در عرصه سیاست و روشنفکری جامعه ما راه اتحاد رزمندگان رهایی را، برای برکناری استبداد حاکم و ساختن صلح آمیز آینده بهتر، هموار خواهد کرد

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen