Dienstag, 5. Oktober 2010

اژدهای خفته


آ. ائلیار
اژدهای خفته
دردا و دریغا! که روزهای بسیار تلخی در انتظار ماست.
ما برای گذار از این آتش، از جهنم عبور خواهیم کرد!
آیا در آنسوی جهنم، روی آزادی و صلح و دوستی و زندگی مسالمت آمیز را خواهیم دید، یا باز در آتش و جهنمی دیگر گرفتار خواهیم شد؟
پرسشی ست که پاسخی به آن ندارم. ولی میدانم بعضی ها هستند که بعد از گذار از جهنم دیگر قادر به زندگی در بهشت نیستند.
و من از این دسته ام.
*
دیر یا زود بحرانی ویرانگر همه چیز را در هم خواهد کوبید.
چه نیرو هایی توان کنترول آنرا خواهند داشت؟
- اوپوزیسیون سکولار - دموکرات؟
- جنبشهای ملی- دموکراتیک؟
- بقایای سلطنت و نیروهای خارجی؟
- بقایای جلد عوض کردۀ رژیم و اصلاح طلبان؟
همیشه حلقۀ همبستگی عملی نیروهای مترقی در این محاسبات غایب بوده و دردا که باز هم غایب و گمشده خواهد ماند.
اما نیروهای مرتجع با تکیه به حمایت خارجی و عقب مانده ترین بخشهای جامعه، سریعاً متشکل شده و خواهند کوشید که کنترول اوضاع را در دست گیرند.
دراین میان نیروهای مترقی، جنبشهای ملی هر کدام جدا جدا و بدون همبستگی با دیگران اهداف خود را دنبال خواهند کرد.
بحران و جنگ داخلی تمام عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی جامعه را در هم خواهد شکست و زمینه را برای رشد نیروهای راسیستی و فاشیستی و استبدادی بخوبی فراهم خواهد ساخت.
نیروهای مترقی در میان دو سنگ آسیا، فاشیسم و استبداد، قرار خواهند گرفت.
آیا امکانی برای کنترول اوضاع خواهند داشت؟ به تلخی باید گفت: نه!
همان امکانی را خواهند داشت که نیروهای مترقی در آلمان نازی داشتند. قربانی شدن!
چه باید کرد؟
من راه حلم را بار ها اینجا و آنجا نوشته ام و دیگر از تکرار آن در اینجا خوداری میکنم.
پیشرفت اندیشه اپوزیسیون هنوز در مرحله چاره گری نیست. و تا به این مرحله برسد بحران بر سرش فرود آمده است!
*
چیزیکه در این میان بعد از توضیح بنیان مسئله، میخوام مطرح کنم:
"تسلط نیروهای افراطی بر جنبشهای ملی" ست.
این امر با سوء تفاهماتی که نماد و نشان و نقشه و پرچمها ایجاد میکنند بسیار راحتر صورت میگیرد.
مسئله تنها به جنبش آذربایجان مربوط نمیشود. من روی سخنم با همه جنبشهای ملی- دموکراتیک است.
افراطیگری با نامهای گوناگون در بین تمام جنبشهای موجود هست. این نیرو در شرایط بحرانی قدرت آنرا دارد که از "ماری به اژدها" تبدیل شود. این اژدها قدرت آنرا دارد که تمام نیروهای مترقی را به راحتی ببلعد.
برای هدایت یک حرکت مترقی و آزادیخواهانه، و توضیح پیام آن در میان توده های مردم اصلی هست که در تمام جهان انقلابیون رعایت میکنند:
نماد و نشان و پرچم آن، و پیام انسانی و آزادیخواهانه اش نباید طوری باشد که ایجاد سوء تفاهم کند و یا توسط طرف مقابل مورد بهره برداری قرار گیرد. یعنی نماد و نشان باید با پیام خوانایی عمیق داشته باشد.
استفاده از پرچم و نشانهای بدنام و آلوده کرده شده و یا شبهه بر انگیز درست نیست و به آسانی مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. و فرصت طلبان حرکت را منحرف میکنند. در ایران هم از قدیم مبارزان به این مسئله توجه کرده اند.
*
اگر جنبشهای آذربایجان و کردستان و دیگر جاها میخواهند به اهداف انسانی خودشان برسند و توسط مارهای اژدها شده در بحران بلعیده نشوند باید درون خود را از افراطی گیریها پاک کنند.
من آذربایجانی نمیخواهم فردا با کردستانی رو در رو قرار بگیرم و برای راحتی و آزادی خودم راحتی و آزادی دیگری را نقض کنم. متقابلاً دوست دارم دیگری هم همین رفتار را با من داشته باشد.
آزادیی که با نقض آزادی دیگری بدست آید آزادی نیست، بندگی ست. این بند ها و بندگیها را باید پاره کرد و دور ریخت.
آقای داریوش همایون مناطق چند ملیتی را بهانه کرده از درگیری کرد و ترک وغیره سخن میگویند و با فدرالیسم مبارزه میکنند.
مناطق چند ملیتی را مردم خودشان چند ملیتی اداره میکنند. راه حل شهرهای خود مختار هم هست. و دیگر راه حلها. نیازی به هیچ درگیری نیست.
در مسئله حل مشکلات بین خلقها نباید لبخندی از لبان معصوم هیچ کودکی زدوده شود. هرگاه اشکی بر گونه کودکی نشست باید بدانیم که به خطا رفته ایم.
آنان که راه اشک و خون پیشنهاد میکنند نباید جایی در جنبشهاداشته باشند.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen