
قوی اوچسون گؤورچین ماوی گؤیلره!« بگذار کبوتر بسوی آسمانهای آبی پرواز کند!»
سنگسار، اوج جاهلیت! اوچ نفرت و خشونت ! اوج توحش و بربریت! چگونه میتوان از سنگسار سخن گفت، بدون اینکه شعر و هنر را زخمی نکرد؟ سرنوشت ما چنین است که از زخمهای عمیقمان سخن بگوییم، از خوره و طاعونی که هستی ما را درهم میریزند! ایکاش زمان آن بود که میتوانستیم از سوزش گلبرگی در سرمای سوزان سخن بگوییم. و بهمراه شبنمهای شقایق کوهی اشک بریزیم. گیدیریب سیز باشینا بیر تلیس\کیرلی دنیانیزی\گؤرمک ایستمیر!\قوی اوچسون گؤورچین ماوی گؤیلره!
سنگسار، اوج جاهلیت! اوچ نفرت و خشونت ! اوج توحش و بربریت! چگونه میتوان از سنگسار سخن گفت، بدون اینکه شعر و هنر را زخمی نکرد؟ سرنوشت ما چنین است که از زخمهای عمیقمان سخن بگوییم، از خوره و طاعونی که هستی ما را درهم میریزند! ایکاش زمان آن بود که میتوانستیم از سوزش گلبرگی در سرمای سوزان سخن بگوییم. و بهمراه شبنمهای شقایق کوهی اشک بریزیم.گیدیریب سیز باشینا بیر تلیس* کیرلی دنیانیزی *گؤرمک ایستمیر!*قوی اوچسون گؤورچین ماوی گؤیلره!
خانیم سکینه آشتییانییا،
و بوتون "داش قالاغا" محکوم اولموش انسانلارا.
*
قوی اوچسون گؤورچین ماوی گؤیلره!
*************************
چوخوردا
چیغیردا-چیغیردا
چیغیر-باغیردا
یاغیر باشینا قار—یاغیش!
قارا بولوتلاری
گؤرمک ایستمیر !
*
یاغدیریر سیز باشینا
ؤلوم داشلارین!
ئوزو ئوزونوزو
گؤرمک ایستمیر!
آخیدیرسیز گؤزوندن قان-یاشلارین!
گؤزو گؤزونوزو
گؤرمک ایستمیر!
گیدیریب سیز باشینا بیر تلیس
کیرلی دنیانیزی
گؤرمک ایستمیر!
*
قوی اوچسون گؤورچین ماوی گؤیلره!
*
امینم من!
اونا قازدیغیز چوخور
ده رین قویو اولاق
سیزلره!
گندوو قویولارینیزی
گؤرمک ایستمیر!
*
او گؤناه سیز بیر انساندی!
گؤناه سیز اولماسادا
گنه ده بیر انساندی!
انسانی دیری-دیری
قویلارمی انسان؟
انسانی اوت کمی
بیچیپ-تؤکر می انسان؟
سیز انسا ن سیز می
یا قودوز قورت؟
*
قوی اوچسون گؤورچین ماوی گؤیلره!
*
قلبینیز قارا دیر! قارا!
حیاتینیز کیرلیدیر! کیرلی!
گیدیریب سینیز باشینا بیر تلیس
کیرلی دنیانیزی گورمویه بئله!
*
سیزی بو قانلار
سیزی بو نفرت
سیزی بو خوف
ائده جک توستو کیمی دارما-داغین!
اوندا کی توفان اولاجاق!
امینم من!
او اکدیگیز انسانلار
گؤوه ریب اورمان اولاجاق!
خوفدان
اولاقاقسیز توستو کیمی دارما-داغین!
اوندا کی توفان اولاجاق!
*
قوی اوچسون گؤورچین ماوی گؤیلره!
***برگردان فارسی:
به خانم سکینه آشتییانی، و برای تمام انسانهای به سنگسار محکوم شده!
*
بگذار کبوتر بسوی آسمانهای آبی پرواز کند!
******************************
در گودال
که به جیغ و داد واداشته شده
درمیان فریاد و شیون
برف و باران برسرش میبارد!
نمیخواهد ابرهای سیاه را ببیند!
*
پی در پی برسرش میریزید
سنگهای مرگ را !
نمیخواهد رویتان را ببیند!
از دیدگانش اشک خونین روان میسازید!
چشم دیدنتان را ندارد!
گونی ای برسرش کرده اید!
نمیخواهد دنیای کثیفتان را ببیند!
*
بگذار کبوتر بسوی آسمانهای آبی پرواز کند!
*
من مطمئنم!
گودالی که برای او کنده اید
چاه عمیقی خواهد شد
برای شما ها!
نمیخواهد چاههای گندیده یتان را ببیند!
*
او انسان بیگناهیست!
اگر بیگناه هم نباشد
باز هم یک انسان است!
انسان انسان را
زنده زنده چال میکند؟
انسان انسان را
بمانند علف درو میکند؟
شما انسانید
یا گرگ هار؟
*
بگذار کبوتر بسوی آسمانهای آبی پرواز کند!
*
سیاه دلیدید! سیاه!
زندگیتان کثیف است! کثیف!
گونی ای برسرش کرده اید
بلکه دنیای کثیفتان را نبیند!
*
این خونها شمارا
این نفرت شمارا
این خوف شمارا
بسان دود برباد خواهد داد!
بدان هنگام که توفان فرارسد!
*
من مطمئنم !
آن انسانهایی که شما کاشته اید
سبزشده و جنگلی خواهند شد!
از ترس
بسان دود برباد خواهید شد!
بدان هنگام که توفان فرارسد!
*
بگذار کبوتر بسوی آسمانهای آبی پرواز کند!
انتشار از آ.ائلیار
|
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen